×

منوی بالا

منوی اصلی

دسترسی سریع

اخبار سایت

true
true

ویژه های خبری

false
true
true

پرفسور «وَندی لیدز هوروویتس» می‌گوید: آغاز یک گفتگوی بین‌فرهنگی، شخصی کنجکاو و ریزبین را می‌طلبد. بسیاری از انسان‌ها بی‌درنگ در مقام پاسخگویی برمی‌آیند، حتی دربارۀ آنچه که نسبت به آن بیگانه‌اند. بنابراین آن‌کسی که این شجاعت را به‌خرج می‌دهد که در مقام پرسش برآید همواره چیزهای جدیدی را فراخواهد گرفت.

 

«کتابخانۀ بشریت» جایی که افراد نقش کتاب انسانی را ایفا می‌کنند/آغاز گفتگوی بین‌فرهنگی، شخصی کنجکاو و ریزبین را می‌طلبد

گفتگو: رامین حاجیان فرد/پرفسور «وَندی لیدز هوروویتس» چهره‌ای شناخته‌شده در حوزۀ اندیشۀ فرهنگی در جهان است. کتاب‌ها و مقالات او که بازتابی از باورها و تجربه‌های گسترده است، بیش از چهل سال است که به اندیشمندان و پژوهشگران زیادی یاری رسانده. او که در حال حاضر مدیر مرکز بین‌المللی گفتگوی بین‌فرهنگی است، سال‌های زیادی را در دانشگاه‌ها و مراکز پژوهشی مختلف جهان از کانادا و آمریکا گرفته تا چین به تدریس و تحقیق مشغول بوده. در سابقۀ علمی او در این مدت ده‌ها کتاب، مقاله و سخنرانی ثبت شده که برخی از متون مذکور در دانشگاه‌های جهان هم‌چون مرجعی برای تدریس و پژوهش به‌حساب می‌آید. با این اندیشمند برجستۀ بین‌المللی گفتگویی مستقیم داشته و جویای گوشه‌ای از نظرات و آرای او در باب برخی از مهم‌ترین موضوعات مربوط به مراودات بین‌فرهنگی در حوزۀ شخصی و اجتماعی شدیم. در ادامه مشروح این گفتگو را می‌خوانید:

برای اینکه مخاطب ایرانی، شناختی از زندگی شخصی و علمی شما از گذشته تا امروز در مقام مدیر مرکز بین‌المللی گفتگوی بین‌فرهنگی داشته باشد، از این دوره و فعالیت‌هایتان بگویید.

من در ایالت ایندیانای ایالات متحدۀ آمریکا متولد شدم. مادرم یک مهاجر آلمانی و پدرم فرزند مهاجری از کشور رومانی بود. هر دوی آنها دوستان فراوانی از گوشه‌وکنار جهان داشتند. در فضای خانواده‌ای که من در آن رشد کردم زبان‌های گوناگونی را می‌شنیدم که در اطرافم خانواده و دوستان با آن گفتگو می‌کردند. برای همین وقتی در دوران کارشناسی در دانشگاه نیویورک در بینگامتون رشتۀ انسان‌شناسی فرهنگی و زبان‌شناسی را انتخاب کردم، با موضوعی مأنوس و آشنا روبرو شدم، موضوعی که به گونه‌ای دیگر تجربۀ درازی از آن‌را در زندگی از سر گذرانده بودم. پس از آن دوران کارشناسی ارشد و دکترای خود را در دانشگاه پنسیلوانیا گذراندم. این دوران فرصت مناسبی برایم فراهم آورد تا چارچوب گرایش علمی‌ام را در حوزه‌ای میان‌رشته‌ای در زمانی که هنوز گسترۀ ارتباطات بین‌فرهنگی به‌عنوان یک شاخۀ جداگانۀ علمی تثبیت نشده بود، پی‌ریزی کنم. در دوران تحصیل در دانشگاه درس‌های زیادی را در حوزه‌های فرهنگ قومی، مردم‌شناسی، زبان‌شناسی، ارتباطات، علوم و جامعه‌شناسی از اساتیدی بزرگ آموختم. در سال ۱۹۸۰ میلادی بخت آن‌ را داشتم که کرسی تدریس در رشتۀ ارتباطات را در دانشگاه ویسکانسین پارک‌ساید به‌دست آورده و مدت بیست‌وهشت سال را در آنجا به خدمت مشغول شوم. بسیاری از دانشجویان من را کسانی تشکیل می‌دادند که در خانواده‌شان نخستین افرادی بودند که کامیابی تحصیلات دانشگاهی نصیب‌شان می‌شد. آنها از ملیت‌ها، اقوام و رنگ‌های گوناگونی از سراسر دنیا بودند؛ سیاهان آفریقایی‌تبار آمریکایی، لاتین‌تبارها، آسیایی‌ها، بومی‌های آمریکا و دیگرانی از گوشه‌وکنار جهان. گوناگونی مذکور این فرصت را در کلاس فراهم می‌آورد تا گفتگوهایی جالب و سازنده دربارۀ هویت فرهنگی داشته‌ باشیم. این دانشجویان مجالی می‌یافتند که در کنار کسب دانش رسمی، تجربه‌های گران‌سنگی را در راستای ارتباطات بین‌فرهنگی به‌دنبال تعامل، دوستی و گفتگو با یکدیگر به‌دست آورند. من برای تأسیس مرکز بین‌المللی گفتگوی بین‌فرهنگی بازنشستگی زودتر از موعد و خودخواسته‌ای را دریافت کردم.

اخیراً در کنار سایر فعالیت‌های علمی و پژوهشی مرکزی که به آن اشاره کردید، شاهد رویکردی نوین در جهت بهره‌گیری از رسانۀ هنری پوستر برای انتقال پیام این نهاد بودیم. گمان می‌کنید که در آینده از رسانه‌های هنری دیگر در این راستا بهره‌ ببرید؟ آیا برنامه‌ای در آینده دارید که با آن  بتوانید صدایتان را به مخاطبان گسترده‌تری در سراسر جهان برسانید؟

بیشتر این پوسترها توسط هنرجوی خلاق و کارآزموده، «لیندا دِویت» که تجربۀ زیادی در هنر گرافیک داشته تهیه شده است. ما در گزینش نقل قول‌ها و متون باهم رایزنی می‌کنیم ولی در نهایت اوست که تصمیم می‌گیرد چگونه آنها را در قالب تصویر بگنجاند. در پی آن هستم که هنرجویی با توانایی‌های مشابه در این حوزه بیابم و کار در این بخش را گسترش دهم. در ارتباط با بهره‌گیری از رسانه‌های هنری دیگر باید بگویم که مرکز ما نخستین مسابقۀ ویدئویی را در سال ۲۰۱۸ ترتیب داد. در این مسابقه فیلم‌سازان جوانی از سراسر دنیا به رقابت پرداختند که آثارشان توسط متخصصان مورد بررسی و ارزیابی قرار گرفت که جا دارد اینجا از اعضای مشاور فعال در مرکز که امور مرتبط با این رخداد را سروسامان بخشیدند، سپاسگزاری کنم. در ارتباط با مخاطبان جهانی‌مان باید بگویم که مرکز ما در حال حاضر هزار عضو در سامانۀ وُردپرس، یک‌هزار و پانصد و چهل و سه عضو در شبکۀ اجتماعی فیس‌بوک، چهارصد و سی‌وهفت عضو در لینکداین، پانصد و سی و هشت عضو در توئیتر و پنجاه عضو در شبکۀ ویدئویی یوتیوب داشته که در مجموع تعداد آنها به سه‌هزار و پانصد و شصت و هشت نفر می‌رسد. بیشتر این اعضا از ایالات متحدۀ آمریکا هستند ولی این امر چندان محدود نبوده و علاقه‌مند و دنبال‌کنندگانی از نقاط مختلف جهان هم داریم. بیشتر دنبال‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌کنندگان ما از بین دانشگاهیان هستند ولی از قشرهای مختلف مردم نیز علاقه‌مندان بسیاری در شبکه‌های نام‌برده‌ شده با ما بوده و اخبار و مطالب‌مان را دنبال می‌کنند. در واقع زمانی که در سال ۲۰۱۰ میلادی مرکز را بنیاد نهادم، فکر نمی‌کردم که کامیابی آن در جذب مخاطبان به این جایگاه برسد.

تا چه اندازه بر این باورید که فعالیت‌های مرکز بین‌المللی گفتگوی بین فرهنگی توان کاهش تنش‌های ناشی از بحران‌های هویتی را دارد؟  

این مرکز بر آن است تا به‌جای برگزاری مجموعه‌ای از کارگاه‌های آموزشی یا انجام فعالیت‌هایی که به‌طور مستقیم در پی کاستن از تنش‌های بین‌فرهنگی بوده، تمرکزش را بر فراهم آوردن تمهیدات مناسب برای گردهم آوردن افرادی کند که گرایش‌هایشان در این راستاست تا از این طریق بتوانند منابع مرتبط با این مقوله را بیشتر و بهتر در اختیار یکدیگر قرار دهد. در جریان سال‌ها تدریس دریافته‌ام که به‌عنوان یک استاد دانشگاه می‌توانم تأثیر بیشتر و بهتری بر جامعۀ اطرافم از طریق همراه کردن دانشجویانم در فعالیت‌های اجتماعی داشته باشم به‌جای این‌که به تنهایی به این کار مبادرت ورزم. به‌عبارت دیگر، می‌توانم بگویم که چنین رویکردی باعث می‌شود شبکه‌ای از افرادی را گردهم آورده که هرکدام‌شان به نوبۀ خود توانایی تأثیرگذاری بر دیگران را داشته و به این ترتیب آنچه را که به تنهایی قادر به انجام بوده به چندین برابر افزایش دهم. دوستی از استرالیا نکتۀ ظریفی را به من گفت که تو همچون عنکبوتی به‌نظر می‌رسی که در حال تنیدن تار هستی. در فرهنگ آمریکا، عنکبوت دلالتی منفی داشته و موجودی‌ست چندش‌آور که تنها در جشن هالووین می‌توان سراغی از آن را در فرهنگ عمومی یافت. اگر این دلالت ضمنی را هم بپذیرم باز برایم دلپذیر خواهد بود چون تنیدن تاری که افراد علاقه‌مند به مقولۀ گفتگوی بین‌فرهنگی را از فواصل جغرافیایی دور گردهم آورد به نظرم کاری گرامی و ارزشمند است.

نظر شما دربارۀ اهمیت گفتگوی بین‌فرهنگی در این دوران در مقایسه با گذشته و پیش از توسعه و گسترش رسانه‌های اجتماعی نوین چیست؟

این رسانه‌های اجتماعی گاه با مشکلات فراوانی همراه‌اند، به‌ویژه زمانی که به نفرت‌پراکنی و نژادپرستی روی می‌آورند (هم‌چون نمونه‌هایی که امروز می‌توان در آمریکا مشاهده کرد)، اما چشم‌انداز رسانه‌های مزبور همچنان نویدبخش است. این نکته که هر روز صبح وقتی از خواب برمی‌خیزیم و در پی مشاهدۀ پیام‌های دریافتی‌مان از طریق ایمیل، توئیت و غیره از مردم گوشه‌وکنار جهان می‌گردیم، به ما گوشزد می‌کند که حالا ما به یکدیگر به گونه‌ای پیوسته‌ایم که حتی تصور آن‌را در ده سال گذشته هم به این شکل نمی‌کردیم.

سفارش شما برای یک گفتگوی بین‌فرهنگی سازنده و مؤثرتر بین بسترهای فرهنگی و هویتی متفاوت در مقایسه با بسترهای مشابه چیست؟

آسان‌ترین راه آن است که کسانی را برای ارتباط انتخاب کنید که بیشترین نقاط اشتراک هویتی را با شما دارند. به این‌ترتیب دشوارترین نمونۀ آن ارتباط برقرار کردن با کسانی‌ست که حتی یک نقطۀ اشتراک هم با شما ندارند. چون فرضیات و پنداشت‌ها در بین گروه‌های فرهنگی بسیار متنوع و گوناگون است. در اختیار داشتن حتی یک هویت مشترک (جنسیت، نژاد، قومیت، ملیت، مذهب، زبان، تخصص کاری، سن و غیره) بستر مشترک برای آغاز یک گفتگو را ساده‌تر می‌سازد. اما اگر از چشم‌انداز یادگیری به موضوع بنگرید، چنانچه گفتگو با کسی باشد که حداقل در یک راستا با ما در تفاوت به‌سر برد، این کنش متقابل بیشتر از حالت اشتراک تامّ به ما می‌آموزد. پرسش اصلی این است که آیا ما تمایل داریم تنها با افرادی که همچون ما هستند در تعامل باشیم یا این‌که برآنیم تا گام در دنیای ناشناخته‌ها گذاشته و از گسترۀ بزرگتری از تجربه‌ها و راه‌های متعددی که می‌توان با آنها نیز بشر باقی‌ماند آگاهی پیدا کنیم.

در باب تجاربی که توسط برخی از جوامع پیش‌رو در حوزۀ گفتگوی بین‌فرهنگی کسب شده و دستاوردها و چالش‌های احتمالی آنان در راستای بهره‌گیری مفید توسط سایر جوامع برایمان توضیح دهید؟

هنگامی‌که گروهی از مردم را که نقاط اشتراک کمی داشته ولی اشتیاق قابل‌توجهی برای یادگیری از هم نشان داده گردهم‌ می‌آورید، مهم است که یک فضای مطمئن برای گفتگو میان آنها فراهم کنید. قاعدتاً برای این منظور باید از طرح پرسش‌هایی که ممکن است نامناسب به‌نظر آید پرهیز کرده و تلاش کافی برای گوش فرادادن به دیگران در گروه به‌خرج داد. این رویه‌ای است که تقریباً در همۀ کلاس‌های درسی مرتبط با ارتباطات بین‌فرهنگی به آن عمل می‌شود هرچند که هر کسی اقبال حضور در چنین کلاس‌هایی را ندارد. یکی از این موارد موفق که خارج از دانشگاه صورت گرفته مربوط به «کتابخانۀ بشریت» است (http://humanlibrary.org). در اینجا افرادی را که پذیرفته‌اند تا نقش کتاب انسانی را داشته باشند گردهم‌ آورده تا هم‌چون منابعی باشند برای آنانی که با هویت حمل‌شده توسط خودشان بیگانه‌اند. برخی از نهادها از خوراک هم‌چون ابزاری برای دورهم‌ جمع کردن افراد بهره می‌جویند. این تمهید که در جریان آن سخن‌هایی دربارۀ خوراکی‌ها و مناسبت‌هایی که آنها خورده می‌شود به میان می‌آید، مخاطراتی را که ممکن است سخن گفتن مستقیم دربارۀ موضوعاتی همچون مذهب به‌همراه آورد، نخواهد داشت.

چگونه و تا چه اندازه‌ای بر این باورید که کسب هویت اجتماعی می‌تواند به یک گفتگوی سازنده آسیب وارد کرده یا در تضاد با آن قرار گیرد؟ چگونه ساختار اجتماعی می‌تواند در حل این مشکل راهگشا باشد؟

کسب هویت اجتماعی در اینجا مطرح نیست. مردم همگی هویت‌های اجتماعی متعددی دارند، هم آن‌چه را که خودشان به آن معترف بوده و هم آن‌چه را که دیگران به ایشان منسوب می‌کنند. یک گفتگوی سازنده دربردارندۀ گفتگوی انسان‌ها دربارۀ این هویت‌هاست، چه با دیگرانی که در این هویت‌ها با ما اشتراکی داشته یا نداشته باشند. ساختار اجتماعی آنگاه اهمیت پیدا می‌کند که به این نتیجه دست یابیم که خطوط مرزی حول هویت به شکلی اجتماعی سازمان یافته و به همین نسبت می‌تواند دست‌خوش تغییر شود. با لحاظ کردن این حقیقت که من یک زن، یک مادر، یک دانشگاهی یا یک آمریکایی هستم به سادگی می‌توان راه‌هایی را یافته که به اشتراک هویتی با دیگران دست یابم (در نظر بگیرید که نیمی از جمعیت جهان زن هستند) به همین شکل می‌توان شرایطی را یافت که اشتراکی در آن دیده نمی‌شود (در نظر بگیرید که شغل‌های بسیار زیاد دیگر یا کشورهای دیگری غیر از کشور من در جهان یافت می‌شود) این‌که جنبه‌های هویت ما، چه آنهایی که با دیگران مشترک بوده و چه آنهایی که نیست برجسته شود باز برمی‌گردد به ساختار اجتماعی: بسیاری از مردها در عین حال صاحب فرزند هستند، لذا این ویژگی آنها باعث نوعی اشتراک با من است. این‌که کدامین هویت را در یک ارتباط مشخص به‌کار گیریم امری گزینشی است. در بسیاری از مواردی که من با دانشگاهیان دیگر کشورها در ارتباط هستم، این جنبۀ اشتراکی بین ما در واقع بر سایر جنبه‌ها پیشی می‌گیرد، جنبه‌هایی هم‌چون این‌که ما صاحب فرزند باشیم یا این‌که اصلاً در قید حیات باشیم.

در پایان اگر کلامی با مخاطبین ایرانی‌تان دارید خوشحال می‌شویم که آن‌را بشنویم.

آغاز یک گفتگوی بین‌فرهنگی شخصی کنجکاو و ریزبین را می‌طلبد. بسیاری از انسان‌ها بی‌درنگ در مقام پاسخگویی برمی‌آیند، حتی دربارۀ آنچه که نسبت به آن بیگانه‌اند. بنابراین آن‌کسی که این شجاعت را به‌خرج می‌دهد که در مقام پرسش برآید همواره چیزهای جدیدی را فراخواهد گرفت.

منبع گزارش:خبرگزاری ایلنا

true
برچسب ها :

این مطلب بدون برچسب می باشد.

true
true
true

شما هم می توانید دیدگاه خود را ثبت کنید

- کامل کردن گزینه های ستاره دار (*) الزامی است
- آدرس پست الکترونیکی شما محفوظ بوده و نمایش داده نخواهد شد


false