×

منوی بالا

منوی اصلی

دسترسی سریع

اخبار سایت

true
true

ویژه های خبری

false
true
true

صنایع دستی می تواند ذائقه ی شوریده ی بشر امروز را بیش از هر زمان دیگر آرامش بخشد

و همزمان مرهمی بر زخم های زیست محیطی زندگی بشر بگذارد، این نوع هنر می تواند با نگرش صحیح و ارزیابی مناسب دیگربار در چرخه ی زیست بشر معاصر، مکان و منزلتی رفیع و درخور یابد و به سهم خود بستر رونق اقتصادی و کارآفرینی را در جامعه فراهم آورد.

یادداشت:

آنچه که تحت عنوان هنرهای سنتی نامیده می شود را می توان به مجموعه ی شیوه ها، آداب، دانش و فرآیند تولید در جامعه سنتی تعبیر کرد که در طول قرون متمادی، بخشی عمده از شیوه ی زیست و حیات بشر را شکل می داده است و از این رو برخلاف جهان امروز، تجسم هر وجهی از زندگی بشر سنتی که فاقد مظاهر یا کنش های مرتبط با این هنرهای سنتی باشد، امری دشوار و چه بسا ناممکن خواهد بود؛ بشر عهد سنت در دنیایی برساخته از صنعتگری های استادانه چشم به جهان می گشاید، جامه بر تن می کند، می بالد، می زید و در یک کلام هرآنچه می پرورد، از قالب این دست ساخته های دل انگیز خارج نیست.
این وضعیت تنها به سیطره ی کالاها و محصولات هنرهای سنتی بر زیست بشر سنتی ختم نمی شود و نگاهی ژرف تر به این هنرها آشکار خواهد ساخت که تقریباً هر کنشی که بشر آن دوران برای گذران زندگی خود صورت می دهد، جز در قالب شیوه ها، آداب تولید و کنش های هنر سنتی تعریف نمی شود؛ صنعتگر، پیشه ور، برزگر، جنگ آور، بازرگان، دیوانی و … در هر عرصه ای که فعال باشند، هریک به نحوی بخشی از این چرخة تولید و کنش را به گردش در آورده و در این دستگاه عظیم نقشی ایفا می کنند.
به این ترتیب، هنرهای سنتی نه تنها به عنوان فراهم آورنده ی ابزار و وسایل زندگی بشر سنتی، که همچنین در قامت شیوه ی غالب زیست و کار بشر سنتی رخ می نماید و اصولاً به شکل دهنده ی کل زندگی و تولید بشر تبدیل می گردد و قالب کلی کسب و کار کرور ها انسان را در قرون متمادی دوران پیش از مدرن تعریف می کند.
لیکن با آغاز فرآیند گذار از سنت که تمامی پایگاه های شیوة زیست و تولید سنتی، یک به یک فتح و منقلب می شوند و روش های نو و صنعتی جایگزین روش های پیشین می گردد، طبعاً جایگاه و منزلت آداب و هنرهای سنتی نیز از تغییر مصون نمی ماند و در جریان این دگردیسی کلی و بی بازگشت، تدریجاً در عرصه ی عمده ی شیوه ی تولید و کسب و کار بشر نقش می بازد. روند صنعتی شدن که بر مبنای اصل کلی تولید انبوه و ماشینی به عنوان جایگزین بصرفه و بی بدیل هر شیوه ی تولید دیگر رخ می نماید، یک یک این صنایع سنتی را چنان در می رباید که گویی بشر هرگز شیوه ی دیگری را در تولید نمی شناخته است. بر همین روش نرم نرمک، تک تک رشته ها و صنایع سنتی از پیش چشم غایب می شوند و جز سیاهه ای غریب و بلند از آن باقی نمی ماند؛ در حالی که در شیوة سنتی تنها برای تولید یک نوع پارچه بیش از بیست صنعت دارای نام و عقبه و اساتید نامدار در کار بود که شاید ده ها نفر از قبل آن کسب معاش می کردند، اکنون تمامی این فنون در قالب یک ماشین و فشردن یک کلید گرد می آید و همة آن آداب و نام ها را از خاطر محو می گرداند.
درنتیجه عرصة حضور و دوام مظاهر هنرهای سنتی در زندگی بشر هر روز تنگ تر می شود و هر دم از این یادگار گرانقدر دوران پیش از گذار، ندای اندوهگین احتضار و مرگ در می رسد.
اما اگر این سرنوشت، محتوم و گریزناپذیر است و این گذار بازگشت ناپذیر از منطق و قاعده ای پذیرفته پیروی می کند، دیگر چه جای اندوه و افسوس؟ چرا انسان باید بر مظاهر توسعه و تکامل شیوة زیست خود مویه کند و دل نگران دارد؟ نفس حضور انکارناپذیر این اندوه و افسوس را باید در سرشت دوگانه ی احوال هنرهای سنتی جستجو کرد؛ سرشت دوگانه ای که در عین خطر امحا و فراموشی، صورتی نو از قدر و منزلت را آشکار می سازد که گویی عزیزترین فرزند بشر زمان است. شیوه ی تولید و زیست سنتی در حال مرگ است، لیکن مصادیق و مظاهر آن بر رفیع ترین مقام های فرهنگی بشر جای یافته و چه در منازل و چه در نگارخانه و موزه ها به محمل تفاخر و مباهات بدل شده است.
آشکار است حتی در دوران اوج سنت نیز که این هنرها و صنایع در عرصه ی زیست بشر یکه تازی می کردند، هیچ گاه تا این حد مورد تکریم و تقدیر نبوده اند. لذا در کنار بانگ تهدید احتضار و فراموشی، این تصور که سرنوشت محتوم هنرهای صناعی سنتی همین است که از پی می رسد، خیال خام و ازسرآسودگی است و نظری به تجربه های اندوخته ی دیگر فرهنگ ها و مللی که سابقه ی فرهنگی کمابیش نزدیک و همسنگی با ایرانیان دارند، این باور را مقاوم تر و دلگرم کننده تر خواهد ساخت.
شاید در جهان امروز، هنرهای سنتی از منظر حجم و شیوة تولید پاسخگوی نیازهای روزمره ی بشر نباشد، لیکن همچنان می توان در کوچک ترین و ساده ترین مصادیق آن، حضور هویت و عقبه ی فرهنگی یک ملت را دریافت، وزش نسیم خوشآیند سنت را دمی بر چهره احساس کرد و مهارت و استادی دست بشر را بر آن ستود؛ و ای بسا همین ویژگی ها است که امروز این آثار را ارزش افزوده ای دوچندان می بخشد و در پایه ی گران مایه ترین آثار هنری محسوب می دارد.
جهان معاصر، جهان بازنگری در مقام و جایگاه سنت است. جهان توجه دوباره به سرمایه ها و اندوخته های گرانسنگ چندهزارساله است و در این بستر نظری است که یادگارهای جهان سنت هم از منظر زیبایی شناختی و هم از منظر کاربردی حضور و توجه دوباره می یابند و دیگربار بر تارک مفاخر بشر خودنمایی می کند. انسان رهیافت های سرنمونی زیبایی را دگرباره در مظاهر هنرهای سنتی بازکشف می کند. در جستجوی سر و حکمت نهفته در انحناهای کامل، دل انگیز و ظریف و دلنشین موجود در آن درمی آید و بی اختیار به تحسین آن همه همنشینی و توازن می نشیند. لیکن این جذابیت سحرآمیز تنها به صورت و ظاهر محدود نیست و هرچه چالش های ارتباط نامتقارن بشر با جهان طبیعت بیشتر آشکار می شود و چهره ی مادر طبیعت از رفتار جفاآلود فرزندش بیشتر درمی آشوبد، مصائب و مشکلات زیست محیطی امروز نیز صورتی آشکارتر و جدی تر به خود می گیرد و انسان را هرچه بیشتر به تکاپوی یافتن راهکارهای تعامل احترام آمیز و مسؤولانه با طبیعت و جهان پیرامون وادار می کند. در این مسیر نیز تجربه های پیشینیان هرآینه چراغ راه آینده می شود و بشر هرچه بیشتر به حکمت راهکارهای سنن پیشین پی می برد و حقیقتاً آشکارتر از هنرها و صنایع پیشینیان کجا می توان مصادیق و شواهدی از این احترام متقابل و شیوه ی زیست مسؤولانه بر زمین خاکی سراغ گرفت؟
این همه نشانه های بازگشت و توجه دوباره به راهکارهای هنر سنتی، از امکانات و ظرفیت هایی نو حکایت می کند که اگر مورد توجه و اهتمام قرار گیرد، می تواند به باززایی و احیای مجدد این هنرها و صنایع از این رخوت و جمود کنونی رهنمود شود.
صنایعی که می توانند ذائقه ی شوریده ی بشر امروز را بیش از هر زمان دیگر آرامش بخشد و همزمان مرهمی بر زخم های زیست محیطی زندگی بشر بگذارد، قطعاً می تواند با نگرش صحیح و ارزیابی مناسب دیگربار در چرخه ی زیست بشر معاصر، مکان و منزلتی رفیع و درخور یابد و به سهم خود بستر رونق اقتصادی و کارآفرینی را در جامعه فراهم آورد.
شاهد این مدعا نیز تجربیات دیگر حوزه های مشابه فرهنگی مشابه مانند چین و هند است که با اتخاذ راهکارهای مناسب، در کنار کوشش برای توسعه ی اجتماعی و اقتصادی که از مقتضیات قطعی آن طی کردن روند صنعتی شدن است، به ظرفیت های فرهنگی و سنتی خود نیز توجه خاص داشته و این مظاهر هویت فرهنگی تاریخی خود را به محملی برای اشتغال و فرصت سرمایه گذاری بدل کرده اند.
کشور ایران نیز با گنجینه ی بی بدیل هنرهای سنتی خود که تدوین فهرست بس مفصل آن خود فرهنگنامه ای مستقل و ژرفانگر می طلبد، قطعاً می تواند با نگرش های مدیریتی شایسته و مدبرانه و استفاده از دانش و اساتید تکرارناپذیر هنرهای سنتی، از این اندوخته ی ملی و فرهنگی بهره ی کامل برده و آنچه امروز سربار اقتصاد و جامعه ی معاصر ایران به شمار می آید را به سرمایه ی اقتصاد و کارآفرینی خود بدل سازد.

معاونت پژوهشی خانه ی هنرمندان ایران

true
برچسب ها :

این مطلب بدون برچسب می باشد.

true
true
true

شما هم می توانید دیدگاه خود را ثبت کنید

- کامل کردن گزینه های ستاره دار (*) الزامی است
- آدرس پست الکترونیکی شما محفوظ بوده و نمایش داده نخواهد شد


false