نشریه فارن‌پالیسی نیز در گزارشی به عوامل بی‌میلی ترامپ برای ورود به یک جنگ جدید آن هم به منظور دفاع از منابع نفتی عربستان پرداخته است که به زعم نگارنده این مطلب عواملی نظیر کاهش وابستگی آمریکا بهنفت خاورمیانه، تغییر معادلات و پارادایم‌های ژئوپلیتیک منطقه، دست برتر نظامی ایران نسبت به کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس و ذی‌نفع بودن بسیاری از کشورها نظیر چین و اتحادیه‌اروپا در صادرات نفت موجب شده‌اند ترامپ تا جای ممکن از جنگ با ایران خودداری کند.

به‌گزارش گروه اقتصاد بین‌الملل روزنامه «دنیای اقتصاد»، روزنامه نیویورک‌تایمز در گزارشی با اشاره به بی‌دفاعی کشورهای عربی منطقه در برابر ایران نوشت: اگرچه در رسیدن به چنین نقطه‌ای، اشتباهات محاسباتی ترامپ موثر بوده‌اند، اما بحران کنونی در خلیج فارس تنها مربوط به دولت ترامپ و تله‌های «کمپین فشار حداکثری» علیه ایران نیست. از زمان بحرانی که به‌واسطه حمله آمریکا به عراق در سال ۲۰۰۳۳ رقم خورد، آمریکا همواره در حال کاهش حضور خود در این منطقه بوده است و اکنون نیز که آمریکا در زمینه تامین نفت مورد نیازش وابستگی بسیار کمتری به خاورمیانه دارد، بعید به‌نظر می‌رسد رئیس‌جمهور آمریکا حاضر شود تا جان بسیاری از نیروهای نظامی خود را برای دفاع از عربستان سعودی در برابر ایران به خطر بیندازد.

بسته شدن چتر دفاعی آمریکا برای سعودی‌ها

دهه‌ها است که رهبران عربستان سعودی باور دارند روابط نزدیک با آمریکا و هزینه میلیارد‌ها دلار برای خرید تسلیحات از این کشور، عربستان را از هرگونه آسیب احتمالی مصون نگه می‌دارد. آنها همواره از دیپلمات‌های آمریکایی می‌خواهند تا مواضع خصمانه‌تری را علیه ایران اتخاذ کنند یا آن‌گونه که ملک عبدالله در سال ۲۰۰۸ گفت: «سر مار را قطع کنند.» اعتماد به نفسسعودی‌ها پس از جنگ خلیج‌فارس در سال ۱۹۹۱ زمانی که ائتلاف آمریکا و بریتانیا صدام حسین را از کویت بیرون کرد، افزایش یافت.

اما ایمان به قدرت آمریکا همواره موجب شده است تا حکام سعودی نتوانند برخی از واقعیت‌ها را درک کنند. جمعیت و توان نظامی ایران از کشورهای حاشیه‌خلیج فارس بیشتر است و آمریکا نیز نزدیک به ۱۰ هزار مایل با این منطقه فاصله دارد. در هرگونه جنگ احتمالی شهرهایی که در حاشیه خلیج فارس واقع شده‌اند نخستین اهداف خواهند بود و بر خلاف ایران، این شهرها بسیار آسیب‌پذیر هستند. تنها فرود یک بمب در دوبی کافی است تا وجهه این شهر را به‌عنوان یک قطب امن تجاری، اقتصادی وگردشگری از میان بردارد. اکنون به‌نظر می‌رسد این کابوس در آستانه تحقق قرار گرفته است. بنابر ادعای این مطلب، در روز شنبه چند موشک ایرانی توانستند با عبور از سامانه پدافندی آمریکا در عربستان، تانکرهای نفتی را در دو سایت از مهم‌ترین مکان‌های تولید نفت عربستان مورد هدف قرار بدهند. اگرچه آسیب‌وارد شده در نتیجه این حمله محدود بود اما پیام آن نه: ایران می‌تواند در هر زمانی شریان اقتصادی خلیج‌فارس را مورد حمله قرار دهد.

اما از سوی دیگر فعل و انفعالات سیاسی متعاقب این حملات نیز خود موجب خشم ریاض شده است. ترامپ که میلی ندارد تا با وارد کردن کشورش به یک جنگ جدید، چشم‌انداز پیروزی خود را در انتخابات ۲۰۲۰۰ خدشه‌دار کند، به روال گذشته، تنها به بیان جملاتی متناقض بسنده کرد. حتی با اینکه مایک پمپئو این حملات را «اقدام به جنگ» توصیف کرد، هیچ نشانه‌ای از مسوولیت‌پذیری کاخ‌سفید در این‌باره دیده نمی‌شود. البته هنوز زود است که بگوییم چه نتیجه‌ای از این تحولات حاصل می‌شود. اگر این حملات موجب آغاز یک جنگ نشود که در نتیجه آمریکا نیز باید در آن دخالت کند، ایران قدرتمندتر از گذشته در هرگونه مذاکرات احتمالی آتی ظاهر می‌شود.

ریشه‌های سست یک اتحاد…

اما ریشه تعهدات آمریکا به حمایت از پادشاهی‌های خلیج فارس به سال ۱۹۴۵ باز‌می‌گردد؛ زمانی که فرانکلین روزولت، رئیس‌جمهور آمریکا با عبدالعزیز بن‌سعود، نخستین پادشاه عربستان سعودی دیدار کرد. در جریان جنگ‌سرد و نیز از زمان هری ترومن تا جورج‌بوش آمریکا معتقد بود که دفاع از میدان‌های نفتی عربستان امری ضروری برای مقابله با کمونیسم است. این روابط البته در دو برهه حادثه یازده سپتامبر زمانی که مشخص شد ۱۵۵ فرد سعودی در هواپیمای عامل این حمله حضور داشتند و نیز زمانی که گفته می‌شد اوباما خواستار کاهش سطح روابط با عربستان است مورد آزمون قرار گرفت. با این حال به‌نظر می‌رسید که با به قدرت رسیدن فردی مانند دونالد ترامپ در آمریکا، ریاض و ابوظبی بار دیگر به منجی بودن آمریکا امیدوار شده‌اند، آنها زمانی که ترامپ از برجام خارج شد و تحریم‌های گسترده‌ای را علیه ایران اعمال می‌کرد نتوانستند خشنودی خود را پنهان کنند.

به‌تازگی رهبران عرب حاشیه خلیج‌فارس، نارضایتی خود را از وجود تناقض در گفتار و عمل ترامپ ابراز کرده‌اند. در ماه ژوئن، پس از منهدم شدن پهپاد آمریکایی توسط سپاه، ترامپ به‌طور جدی ایران را تهدید به تلافی کرد و بعد در لحظات آخر حمله تلافی‌جویانه به ایران را لغو کرد. حتی تصمیم اخیر ترامپ برای اخراج جان بولتون، مشاور امنیت‌ملی جنگ‌طلب خود به این گمانه‌زنی قوت بخشید که او به دنبال جنگ نیست. اماراتی‌ها نیز به این نتیجه رسیده‌اند که دیگر نمی‌توانند حساب زیادی روی رئیس‌جمهور آمریکا باز کنند. آنها به‌تازگی و در خفا، یک هیات دیپلماتیک را به ایران اعزام و اغلب نیروهای خود را نیز ازیمن خارج کرده‌اند. ترامپ همچنان می‌تواند امید‌های رهبران عرب منطقه برای مقابله با ایران را تحریک کند. اما به نظر می‌رسد سیاست کنونی ترامپ در برابر تهران درنهایت کشورهای عربی حاشیه‌ خلیج‌فارس را به این نتیجه می‌رساند که باید بدون کمک آمریکا با ایران تعامل کنند.

عوامل بی‌میلی ترامپ به حمایت از عربستان

نشریه فارن پالیسی نیز در مقاله‌ای عواملی را که موجب شده‌اند ترامپ، سعودی‌ها را در برابر ایران تنها بگذارد بررسی می‌کند و می‌نویسد: به‌رغم تکذیب مقامات ایرانی، مقامات واشنگتن و ریاض می‌گویند به این نتیجه رسیده‌اند که حمله پهپادی به تاسیسات نفتی آرامکو در عربستان سعودی توسط ایران صورت گرفته است؛ حمله‌ای که در نتیجه آن، تولید نفتی روزانه در عربستان ۷/ ۵ میلیون بشکه معادل ۵ درصد از نفت جهانی کاهش یافت. در این شرایط اگر ترامپ تصمیم به واکنش نظامی تلافی‌جویانه بگیرد، تقابلی که متعاقب آن درمی‌گیرد را می‌توان جنگ نفتی جدید آمریکا در خاورمیانه دانست. با این حال در شرایط کنونی برخلاف گذشته، منافع حاصل از نفت خود عاملی است که نه‌تنها طرف‌ها را به آغاز درگیری نظامی تشویق نمی‌کند، بلکه مانع از آن می‌شود. آغاز جنگ در خلیج‌فارس بدون تردید به بی‌ثباتی گسترده‌ای در بازارهای جهانی نفت منجر خواهد شد. اگر دولت ترامپ اقدام نظامی علیه ایران انجام دهد، چه یکجانبه و چه همراه با عربستان‌سعودی، تاسیسات نفتی ایران را هدف قرار دهد، خود موجب کاهش منابع تولید نفت خواهد شد. اگرچه صادرات نفت ایران از زمان بازگرداندن تحریم‌های آمریکا در آگوست ۲۰۱۸ به شدت افت داشته است، این کشور همچنان روزانه تا بیش از ۲ میلیون بشکه تولید می‌کند و حدود نیم میلیون بشکه از فرآورده‌های نفتی و گاز مایع پتروشیمی را به طیف گوناگونی از خریداران صادر می‌کند. هرگونه حمله نظامی می‌تواند این صادرات را از زنجیره عرضه و تقاضا در بازار‌ها خارج کند آن‌هم در حالی که تولیدکنندگان همه توجه و تلاش خود را برای جبران کاهش تولیدات نفتی عربستان، در بازار جهانی معطوف کرده‌اند.

تهران همچنین تهدید کرده است که پاسخ هرگونه اقدام نظامی از سوی واشنگتن یا ریاض را خواهد داد. اگر ایرانی‌ها تاسیسات نفتی عربستان را مورد حمله قرار دهند، این اقدام می‌تواند موجب کاهش مضاعف ظرفیت تولید در تاسیسات نفتی دیگر یا اخلال در روند تعمیر تاسیسات آرامکو عربستان شود. این حملات پهپادی بیش از آنچه تحلیلگران پیش‌بینی می‌کردند موجب خسارت در تاسیسات آرامکو شدند. حتی اگر این حملات نیز توسط ایرانی‌ها صورت نگرفته باشند، اکنون می‌توان گفت ایران توانایی تحمیل خسارت‌های بسیار هنگفت‌تری را بر تاسیسات نفتی عربستان سعودی دارد، چراکه مشخص شد حتی استقرار سامانه پدافند موشکی پاتریوت آمریکا نیز نتوانست ایمنی تاسیسات نفتی عربستان را تضمین کند.

ایران حتی می‌تواند تنگه هرمز را نیز مسدود کند. با اینکه شاید نیروی دریایی ایران نتواند برای بلندمدت این تنگه را مسدود نگه دارد، اما همان زمان محدود نیز می‌تواند هرج و‌مرج گسترده‌ای را در بازارهای جهانی ایجاد کند. به‌علاوه نرخ بیمه کشتیرانی نیز به شدت افزایش خواهد یافت. هرگونه تقابل نظامی در خلیج فارس منافع بسیاری از دولت‌های تامین‌کننده انرژی را با ریسک‌های جدی مواجه می‌کند. برای نمونه عربستان درپی یک درگیری شدید نظامی در منطقه، در چند جبهه با خطرات جدی مواجه می‌شود. مهم‌تر از همه اینکه اعتبار شرکت نفتی آرامکو عربستان به‌عنوان یک تامین‌کننده بزرگ نفت، با ضربه مهلک دیگری روبه‌رو می‌شود.

سناریوی جنگ در خلیج‌فارس همچنین می‌تواند امنیت انرژی چینی‌ها و اروپایی‌ها را نیز به شدت با مخاطره مواجه سازد. عربستان‌سعودی هم‌اکنون بزرگ‌ترین تامین‌کننده نفت چین است. اروپایی‌ها نیز اگرچه وابستگی کمتری به نفت عربستان دارند اما کماکان ۱۳ درصد از نفت موردنیاز خود را از عربستان وارد می‌کنند. بنابراین هرگونه درگیری نظامی ضمن اینکه اروپایی‌ها را وادار به پرداخت مبالغ بیشتر برای جبران نفت مورد نیاز می‌کند، تلاش‌های آنها را برای باز ماندن کانال‌های دیپلماتیک با ایران نابود می‌کند. دولت ترامپ به نظر می‌رسد که نسبت به پیامدهای سیاسی و امنیتی درگیری نظامی با ایران آگاه است و اگرچه ترامپ در واکنش به حمله آرامکو  ابتدا تهدید به اقدام نظامی کرد اما چند روز بعد ایران را به‌عنوان عامل این حملات معرفی نکرد.

 

08-01

پوریا فیروزنژاد