true

من، “كورش گوهربين” بنيانگذار «گالري گوهربين» در تهران هستم.
اين صنعت در خاندان ما سابقه اي بيش از يك قرن دارد و به ارث از نياكان و پدران ، به ما رسيده است.
جد بزرگم، شادروان “مهدي جواهري”، جواهر ساز و گوهر شناس عصر ناصري، از بازرگانان بنام عرصه جواهرات بوده، به صادرات و واردات نگين هاي گرانبها مي پرداخته و خود نيز در زمينه ساخت مصنوعات طلا و جواهر از كوشندگان صاحب نظر بوده و در ارتقاي اين صنعت و هنر در ميهن گرامي ما، سهم بسزايي داشته است. از ايشان كاروانسرايي به نام خودشان در بازارچه “قوام الدوله” تهران به يادگار مانده است. پدر بزرگم ، شادروان “مرتضي جواهري” نيز، چون پدر خويش، حرفه و هنر گوهر گري را پي گرفت و او نيز از هنرمندان و بازرگانان بنام و خوشنام در اين عرصه بود و به خيرخواهي و مردم دوستي شهرت داشت. از ايشان هم، مدرسه اي به نام خودشان، به يادگار مانده است. پدرم “محمود گوهربين” نيز راه پدران خود را پي گرفت و در اين رشته به استادي رسيد. او، در جرگۀ همكاران خود به “محمود ايران” شهرت داشت و مهر و علاقه اش به گوهرگري و مهارتش در اين هنر زبانزد خاص و عام بود. از كارهاي هنرمندانهي او (و برادرش : احمد جهان ) نمونههايي چند به يادگار مانده كه هماكنون در موزه جواهرات ملي (سلطنتي) بانك مركزي ايران نگهداري مي شود. آن بزرگوار به آموزش فنون و راز و رمز هنر گوهرگري به ديگران علاقه وافري داشت و دست پروردگانش هماكنون، از چهرههاي بنام هنر و صنعت جواهرسازي در ايران و خارج از ايران هستند. “خانم فخرالزمان نظري كنگرلو” همسر آن مرحوم كه از نخستين زنان تحصيل كرده و دانشكده ديدهي ايران به شمار مي رفت در طول ساليان پربار حيات خويش، پا بهپاي همسر هنرمندش در اعتلاي اين صنعت نقش سازنده و مؤثري داشت.
و من، كه به لطف خداوند در چنين خانوادهاي پرورش يافته بودم، از همان كودكي به هنر گوهرگري و گوهرتراشي دل باختم و دانستم كه اين ميراث پدري، گوهر گرانبهايي است كه آن را از دست نبايد داد. با خود گفتم: «قدر زر زرگر شناسد، قدر گوهر گوهري …» پس، شكر نعمت به جاي آوردم و همزمان با تحصيل، از سال 1350 شمسي، در كارگاه و مغازه پدرم (واقع در خيابان لالهزار) به كار پرداختم و از تجربيات پدر توشهها برگرفتم. در سال 1355، همراه برادرم، فروشگاه و كارگاه مستقل جواهرسازي را در خيابان طالقاني (تخت جمشيد) تاسيس كردم. آن گاه بر آن شدم كه از دانش روز جهان و روش هاي جديد در عرصه گوهرگري و جواهرسازي بهره گيرم. به آمريكا سفر كردم و در«انستيتوي جواهر شناسي آمريكا» (GIA) دورههاي گوناگوني را در رشته هايي چون “سنگ شناسي”،”طراحي” و “ساخت جواهر” گذراندم. پس از بازگشت از آمريكا، در خيابان «ونك- بيژن»تهران به تاسيس فروشگاه و توليدي جديد جواهر پرداختم. آن گاه، تصميم گرفتم كه دامنه تلاش و فعاليت را گسترده تر سازم، و در سال 1378،«گالري گوهربين» را در خيابان وليعصر تهران تاسيس كردم.
از زندگانيام بپرسيد، ميگويم: خدا را سپاسگزارم كه مرا از گوهر هستي و جان سلامت محروم نداشته و اميدوارم كه از «گوهر معرفت» نيز بي بهرهام نگذارد. از زندگانيام خشنودم و همواره اين اندرز گرانمايۀ حافظ بزرگوار را در گوش دارم كه:
زمان خوشدلي درياب و درياب
كه دايم در صدف گوهر نباشد
راستش را بخواهيد، هنوز«گوهر مقصود» را نيافتهام، از سالها پيش بزرگترين آرزوي من اين بوده است كه «گالري گوهربين» مدرسهاي، مكتبي باشد براي اعتلاي هنر گوهرگري ايران – كه هفت هزار سال سابقه دارد- و ما بتوانيم ثمره هنر والاي گوهر گران ايران را، به چهار گوشه جهان صادر كنيم، زيرا كه شايستگياش را داريم؛ اما هنوز بدين مقصود نرسيدهام. صادقانه و با فروتني مي گويم كه وقتي دفتر زندگاني پر نشيب و فرازم را ورق ميزنم، مي بينم كه در اين راه كم زحمت نكشيده ام. در سال 1380، در هيات مديره اتحاديه صنف طلا و جواهر و نقره و سكه و صراف تهران، به مدت 8 سال، به سمت رياست اتحاديه برگزيده شدم و به خيال خودم خيلي زحمت كشيدم با اين اميد كه هنر و صنعت گوهرگري ايران به جايي برسد كه هم براي هزاران جوان ايراني شغل و وسيله امرار معاش فراهم آورد و هم هنر ايران را به جهانيان معرفي كند. البته موفقيتهايي هم به دست آمده، اما نه چندان كه در خور ظرفيت ايران و لياقت ايرانيان باشد.
باري، گاهي دلتنگيهايي هم هست …. گاهي دلم مي خواهد سالها پشت ميز كارگاه بنشينم و انگشتري، گردنآويزي، گوشوارهاي بسازم كه چكيدۀ همۀ زيباييها و رازهاي هنر گوهرگري ايران باشد، و آن گاه دور دنيا راه بيفتم و مثل گلفروشان شبهاي بهار، جار بكشم:«گوهري دارم و صاحب نظري مي جويم…» هنوز آن گوهر يكدانه را نساختهام. اما خداي را سپاسگزارم كه گوهرهاي بي بديل ديگري به من عطا كرده است: همسري مهربان، كه مايه و پايه زندگي است و در فراز و نشيب ها و اداره گالري پيوسته در كنار من بوده و فرزنداني در خور تقدير و افتخار تربيت كرده است؛ اميدوارم كه به ياري هوش و روشن بيني و پشتكار و قدرت نو آوري فرزندانم آنچه را كه من براي اعتلاي اين صنعت آرزو داشتم به دست فرزندانم كه ادامه دهندگان راه من خواهند بود به شايستگي حاصل آيد و به رفيعترين مراحل تعالي و تكامل برسد و من به برآورده شدن اين آرزو رجاي واثق دارم.
true
true
https://parsipress.ir/?p=5697
true
true