true
موقعيت و توسعه امروز چين واقعيت غبطه برانگيزي است كه از فرط تكرار به كليشهاي واپس زننده بدل شده است، ولي اين پديده آنقدر عظيم و داراي نتايج شگفتآوري است
كه ميتوان درباره آن سالها نوشت و به تحليل آن نشست.زماني كه آيندگان تاريخ امروز جهاني را بنويسند، فصلي مفصل به خيزش چين و نتايج آن تعلق خواهد داشت.
چينيها ملت بزرگي هستند؛بزرگي آنها از جنس بزرگي كشورهاي تازه به دوران رسيده نيست، بلكه شكوه و عظمت همواره با تاريخ چين همراه بوده است.ملتي باستاني با امپراتوريهاي بزرگ، فيسلوفاني خردمند و صاحب انديشهاي والا و نهايتا معماري درخشاني كه اكنون نيز ديدهها را خيره ميكند.تاريخ طولاني اين كشور در سير خود كه با ظهور و سقوط دودمانهاي حكومتگر همراه بود، رشته تداومي را نشان ميدهد كه پايه و ملاط آن فرهنگي درخشان و هويتي منسجم بوده است.اما در سير تاريخ، چينيها در مرحلهاي از تاريخ خود در يك سير قهقرايي تشديد شونده افتادند كه آغاز آن در قرون ۱۶ و ۱۷ ميلادي و اوج آن قرن ۱۹ و نيمه اول قرن بيستم بود. چينيها از ملتي مغرور، به مردماني حقير و تحت سلطه بدل شدند كه قدرتهاي اروپايي و آسيايي از هيچ اقدامي عليه آن كوتاهي نكردند.اين دوره سرشار از تحقير كه اوج آن در مقاطعي چون جنگهاي ترياك و نيز اشغال ژاپن بود،اثري ماندگار بر «روح چيني» گذاشت.
تصوير اژدهايي بر زمين افتاده كه بر سر وي شير(نماد انگلستان) و خرس(نماد روسيه) با يكديگر بر نحوه معامله با آن در حال بحثي ستيزهجويانه هستند،تصويري از چين زخمي و درمانده اوايل قرن بيستم بود كه در زمانه عسرت تنها ميتوانست به گذشته طلايي پناه ببرد.
ملي گرايي و كمونيسم، دو واكنش متفاوت به وضعيت دشوار چين بودند و در جدال ايندو، اين كمونيستها بودند كه در سايه رهبري بزرگ به قدرت رسيدند. مائو گرچه چين را از سلطه خارجي رهانيد و جايگاه آن را در قامت يك قدرت جهاني تثبيت كرد ولي عملكرد فاجعه بار اقتصادي و فرهنگي وي، چين را به مرزهاي نابودي نزديك كرد.برنامههاي ماجراجويانه وي تنها در قحطي بزرگ سال ۱۹۶۸، يعني درست در زماني كه دانشجويان چپ اروپايي و آمريكايي به ستايش وي برخاسته بودند، به مرگ حدود ۴۰ميليون چيني منجر شد.چين مستاصل و در آستانه گسيختگي،در سايه درايت،قدرت رهبري و هدفگذاري شگفتانگيز دنگ شيائو پنگ به مسير تغيير موقعيت خود قدم گذاشت.
اراده آهنين دنگ، ائتلافسازيهاي هوشمندانه وي در داخل حزب و جلب پشتيباني ارتش باعث شد تا او در دفع حاميان رويكردهاي مائوئيستي موفق شده و مسير توسعه در چين را به امري بازگشتناپذير بدل سازد.هنر دنگ در تغيير هدفگذاري و چشمانداز حزب در مورد آينده كشور و نحوه وصول به اين چشمانداز بود. چين در دو دهه گذشته نمادي از قدرت و توان انسان براي دگرگوني وضعيت خود بوده است.
بيش از ۳۰۰ ميليون نفر از خط فقر خارج شدهاند،يك طبقه متوسط عظيم،در كشوري كه در آستانه دهه ۷۰ تقريبا فاقد طبقه متوسط بود، شكل گرفته است.قدرت صنعتي و تجاري چين به جايي رسيده است كه تراز تجاري آن موجب نگراني بسياري كشورهاست و رشد اقتصادي مدوام دو رقمي چيز كوچكي نيست كه بتوان از كنار آن به راحتي گذشت.ضمن آنكه تحليل معادلات جهاني بدون در نظر گرفتن پكن غير ممكن است.
در اين بين هم عدهاي معتقدند كه چين به زودي دچار بحرانهاي اجتماعي،اقتصادي، زيستمحيطي و سياسي ميشود كه به «افسانه توسعه چيني» پايان خواهد داد و آنگاه قضاوت ما در مورد اين تجربه واقعبينانهتر خواهد بود.چينيها معضل كم ندارند ولي در سوي ديگر ميدان هستند بسياري كه معتقدند توسعه اقتصادي، راهگشاي تحولات اجتماعي و فرهنگي و سياسياي خواهد شد كه تحول چين را به توسعهاي همه جانبه و انساني بدل خواهد كرد.شكوفايي فرهنگي در كشوري كه دولت آن همواره رويكردي ضدفرهنگي و توتاليتر اتخاذ كرده و آزادسازي سياسي و بسط ظرفيتهاي دموكراتيك، پديدههايي هستند كه بسياري در انتظار فرارسيدن آنها هستند.
فراسوي اين حدسها، چين تجربهاي عظيم و ستايش برانگيز از شكوفايي همهجانبه را تجربه ميكند.مطابق ارزيابيها و مطالعات، چيني ها؛ امروز بيش از هر دوراني ديگري به آينده خود اميدوارند،رفتار و سخنان سياستمداران چيني بروز يك اعتماد به نفس احيا شده است كه در سايه موفقيت به دست آمده است. سياستمداران چيني علاوه براي نوسازي اقتصادي و اجتماعي به بهبود چهره كشور خود در محيط بينالمللي علاقهمند هستند و سرمايهگذاري عظيمي در اين حوزه صورت دادهاند و نهايتا اينكه جلوههاي شكوفايي فرهنگي و هنري نيز در جامعه امروز چين كم نيست.وجود ۳۰۰ ميليون وبلاگنويس چيني وقتي در كنار اخبار مداوم رشد علمي در نظر گرفته شود؛چهره فرهنگي چين امروز، چهرهاي پويا خواهد بود. همين چند روز پيش بود كه يك چيني برنده نوبل ادبيات شد.اين يك اتفاق نيست، بلكه حلقهاي از زنجيرههاي موفقيتي است كه چينيها آن را رقم ميزنند و بدان افتخار ميكنند.زنجيرهاي كه باعث ميشود هر ناظري كلاه خود را به احترام از سر بردارد.
نيچه در كتاب خواندني خود «سودمنديها و ناسودمنديهاي تاريخ براي زندگ
ي» از نفرين تاريخ و خاطره تاريخي سخن ميگويد.ملتها و جوامع داراي تاريخ و خاطره جمعي درخشان تاريخي،چنان شيفته و اسير تاريخ خود هستند كه تاريخ به صورتي دامي براي اكنون آنها و عدم تحرك آنها درميآيد.چين به عنوان كشوري باستاني دوران افول را خود در جريان اين اسارت تاريخ تجربه كرد و هرچه بيشتر تحقير شد، گذشتهگرايي چينيها نيز افزايش يافت.ظهور دوباره چين در تاريخ جهاني، تنها در سايه پيوند گسستن از اين اسارت تاريخي ممكن شد.اين گسست به معناي كسب توانايي براي مشاهده عريان وضعيت خويشتن در «اينجا و اكنون» است.
ي» از نفرين تاريخ و خاطره تاريخي سخن ميگويد.ملتها و جوامع داراي تاريخ و خاطره جمعي درخشان تاريخي،چنان شيفته و اسير تاريخ خود هستند كه تاريخ به صورتي دامي براي اكنون آنها و عدم تحرك آنها درميآيد.چين به عنوان كشوري باستاني دوران افول را خود در جريان اين اسارت تاريخ تجربه كرد و هرچه بيشتر تحقير شد، گذشتهگرايي چينيها نيز افزايش يافت.ظهور دوباره چين در تاريخ جهاني، تنها در سايه پيوند گسستن از اين اسارت تاريخي ممكن شد.اين گسست به معناي كسب توانايي براي مشاهده عريان وضعيت خويشتن در «اينجا و اكنون» است.
چنين دركي گام نخست است كه ميتواند بذر موفقيت و برونرفت از وضعيتهاي افول را فراهم آورد.چينيها در سايه موفقيت و اعتماد به نفس ناشي از موفقيت، دوباره به تاريخ خود بازگشتهاند و از اين گنج بيپايان استفاده ميكنند.
حجت كاظمي
true
true
https://parsipress.ir/?p=3168
true
true