×

منوی بالا

منوی اصلی

دسترسی سریع

اخبار سایت

true
true

ویژه های خبری

false
true
true

عموما در کشورهایی که امکان انتخاب مجدد رئیس دولت در قانون پیش­بینی شده کمتر رئیس جمهور یک دوره­ای دیده می­شود. چرا که انتخاب بر پایه رای عمومی تابعی مستقیم از محبوبیت و شهرت نامزد است که با امکانات در اختیار دولت، خصوصا اگر این انتخاب در کشوری جهان سوم که شفافیت و نظارت بر بکارگیری شخصی یا حزبی امکانات دولتی و عمومی سختگیرانه نیست باشد، این محبوبیت به آسانی و حتی به صورت کاذب در آستانه انتخابات با امکانات در اخیار دولت­ها ایجاد می­شود و قطعا نفوذ شهرت هیچ فردی نیز بیشتر از رئیس جمهور مستقر که تا دورافتاده­ترین نقاط آن کشور نیز شهره عام و خاص است نخواهد بود.

در چنین شرایطی و پس از تجربه شکست در انتخابات ریاست جمهوری سال ۹۲ و پس از آن انتخابات مجلس در سال ۹۴ توسط جناح اصولگرا و یا به عبارت دقیق­تر جبهه حزب الله، حجت الاسلام و المسلمین سید ابراهیم رئیسی در سال ۹۶ وارد کارزاری سخت­تر یعنی انتخابات ریاست جمهوری آن هم در رقابتی سنگین با رئیس­جمهور مستقر شد.

اما نه با شرایط دشواری که در بالا به آن اشاره شد، در شرایطی که دولت مستقر پس از چهار سال به عموم وعده­های انتخاباتی خود در دوره قبل عمل نکرده و خصوصا اقدام موثری در مورد مهمترین مطالبه قشر تندرو حامی خود یعنی رفع حصر انجام نداده و چاره­ای هم برای مطالبه عمومی جامعه یعنی رونق و بهبود شرایط اقتصادی کشور نیاندیشیده است، لذا از محبوبیت بسیار پایینی برخوردار است. همچنین این جناح بزرگترین حامی خود یعنی آیت الله هاشمی رفسنجانی را به تازگی از دست داده و جایگزینی برای آن ندارد و در عمل دور قبل نیز با رای لب مرز و کمتر از ۱% بالاتر از حد نصاب لازم سکان اداره کشور را در دست گرفته است. پس عملا آقای رئیسی با رقیبی ضعیف و شکننده رو به رو است. آنچنانکه متفکرین و بزرگان اصولگرایان می­گویند مردم در انتخابات ۹۶ به چوب خشک رای می­دهند اما به حسن روحانی رای نخواهند داد. پس باید پیروزی آقای رئیسی در انتخابات پیش رو قطعی باشد.

اما پیش­بینی اینجانب به عنوان کارشناس امور فرهنگی اجتماعی و رسانه شکست جناب آقای رئیسی در دوازدهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری است.

با اندوه فراوان بابت شکست محتوم  پیش رو، این یادداشت منتقدانه را در روز پنجشنبه ۲۸ اردیبهشت ۹۶ دلسوزانه خطاب به جناب آقای سید ابراهیم رئیسی می­نویسم به امید آنکه تجربه تلخ سوم، زمینه چاره اندیشی عقلانی برای جریان هم­فکر ایشان در انتخابات­های پیش رو و آینده سیاسی کشور باشد.

با توجه به شناختی که اینجانب از ساختار ستادی و برنامه تبلیغاتی جناب­عالی دارم، در این یادداشت به منظور جلوگیری از اطاله مطلب صرفا به ذکر مشکلات و معایب این ساختار و برنامه برای چاره اندیشی­های بعدی می­پردازم و این قطعا به معنی نبود محسنات و نقاط روشن نیست.

با بررسی آماری و تحلیل داده­های مربوط به شیوه و سطح حضور اصولگرایان در انتخابات ریاست جمهوری در دوره­های گذشته، مشاهده می­شود که همواره تعداد ثابتی از اصولگرایان به عنوان کف مشارکت کننده در انتخابات رای خود را به کاندیداهای اصولگرا می­دهند. این آرا که کف سبد رای اصولگرایان را تشکیل می­دهد در هر شرایطی به صندوق ریخته شده و بین کاندیداهای اصولگرای حاضر در صحنه توزیع می­گردد. تعداد آرای این سبد کمی بیش از ۱۵ میلیون رای است. با توجه به انصراف آقای قالیباف و پیش­بینی کمتر از ۱ میلیون رای برای کاندیدای کنار شما و منتصب به جبهه اصولگرایی، رای شما حداقل ۱۴ میلیون پیش­بینی می­گردد. این آرایی نیست که شما برای آن زحمت کشیده باشید، جذب کرده باشید یا در ریخته شدن آن به صندوق نقشی داشته باشید. این رای­ها اجبارا به شما به عنوان نماینده جریان اصولگرایی در انتخابات داده می­شود یا به عبارت بهتر هر کاندیدای دیگری هم از میان اصولگرایان جای شما بود این میزان رای داشت. سوال اساسی این است که شما چه میزان به این عدد اضافه می­کنید؟ یک روز قبل از انتخابات تحلیل اینجانب این است که به دلایل ذیل شما نمی­توانید عدد قابل توجهی به این آرا اضافه نمایید و رای شما در نهایت حدود ۱۵ میلیون رای خواهد بود.

جناب آقای رئیسی؛ با به صحنه آمدن شما همواره با این وعده از سوی اطرافیان و اعضای ستاد مواجه بودیم که به زودی موج اقبال به سوی شما که قطعا موج اقبال به سوی انقلاب و نظام است در سراسر ایران اسلامی به راه می­افتد. با توجه به حضورتان در عرصه انتخابات باید به خوبی بدانید که مهمترین یا به عبارت بهتر تنها عامل موثر و جریان­ساز در فرآیند تبلیغات انتخاباتی عنصر هیجان است. این هیجان قرار بود چگونه ایجاد شود؟ برنامه­های هیجان­انگیزی برای ارائه داشتید و یا گفتمان نو و جریان­سازی ارائه کردید؟ این موج با چه چیزی باید ایجاد می­شد؟

متاسفانه اطرافیان شما در درون خودشان اینگونه القا می­نمودند که صحبت­های شما برای جامعه جذاب است اما به واقع اینگونه نبود. هیجان، جاذبه و تاثیرگذاری خاصی در گفتگوهای شما ایجاد نمی­شد و بر اساس سنجش­های رسمی میزان موج واقعی ایجاد شده توسط شما یعنی اضافه نمودن افراد جدید به آرای انتخابات بیشتر از آقای میرسلیم و هاشمی­طبا نبوده است. شاید گفته­های شما برای شما و اطرافیانتان جذاب باشد اما در جامعه آن را حرف جدیدی نمی­پندارند و به سوی آن جذب نمی­شوند. چه کسانی به شما می­گفتند که این گفتمان برای عموم مردم جذاب و هیجان برانگیز است؟ آیا تا به امروز کسی به شما گفته است که بر اساس نظرسنجی­های رسمی صورت گرفته تعداد آرای شما بعد از مناظره­ها و سخنرانی­هایتان ریزش می­کرد؟ یعنی کسانی که با امید به سوی شما شتافته بودند چون جذب نمی­شدند از این فضا فاصله می­گرفتند. می­دانستید که حتی تعدادی از افرادی که به عنوان هوادار در سخنرانی­های شما با شور و حرارت شرکت کردند به دلیل نیافتن عنصری انگیزشی و مواجه شدن با جریانی آرام، با سرخوردگی و نارضایتی بازگشته و اعلام ­می­کردند به شما رای نمی­دهند؟ نظرسنجی­های بعد از سخنرانی در سفرهای شما اینگونه می­نمود و من برای واقعیت­سنجی خود در تجمع بزرگ تهران در مصلی حضور یافتم و متحیرانه از نزدیک شاهد این اتفاق بودم. این حقیقت جاری در جامعه است که بعید می­دانم هیچ وقت به اطلاع شما رسیده باشد.

القای اطلاعات غلط و بی­پایه و ایجاد جو غیر منطبق با واقعیت باعث ایجاد تحلیل غلط در زمان تصمیم­گیری می­شود. متاسفانه اطلاعاتی که در حلقه فکری شما جریان دارد بدون پایه علمی و بر پایه نظر و احساسات شخصی است. اطرافیانتان به دلیل علاقه به شما و جریان فکری­تان عموما اطلاعاتی خود ساخته ارائه می­دهند که مبنای تصمیم­گیری­ها واقع می­شود. اطلاعاتی که کاملا مغایر با داده­های علمی است. حتی یک مرکز نظرسنجی علمی و رسمی داخلی یا خارجی سراغ دارید که تعداد رای شما را بیشتر از آقای روحانی پیش­بینی کرده باشد که مرتبا توسط اطرافیان شما عنوان می­شود که شما پیروز میدان هستید؟ این اطلاعات غلط بر چه پایه­ای تولید و به دیگران منتقل می­گردد؟ دیگر دوران حدس و گمان به پایان رسیده و تصمیم­گیری­ها باید مبنای علمی و منطقی داشته باشد. کدام مرکز علمی مرجع اطلاعات مبنای تصمیم­گیری در ستاد شما بوده است؟

در این مسیر شما دانسته یا نادانسته فردی را الگوی کمپین تبلیغات انتخاباتی خود قرار دادید که فاکتورهایی داشت که شما ندارید و در شرایطی ظاهر شد که دیگر آن شرایط وجود ندارد و کسی را رو به روی خود داشت که دیگر نیست، پس ای کاش به جای انتخاب الگوی تبلیغاتی متعلق به یک فرد غیرقابل تکرار و استفاده از شگردهایی تکراری مثل بدیل­سازی، حمله به طبقه بیش از حد برخوردار، حمایت مستقیم از قشر کمتر برخوردار، نشان دادن کمبودها در اداره کشور، مقصریابی و اثبات تقصیر، معرفی مشکلات و ارائه برنامه و راهکار، ساده­زیستی و حضور مردمی، بکارگیری باورهای دینی و … یک کمپین تبلیغاتی استاندارد علمی طراحی و اجرا می­کردید.

جناب آقای رئیسی جامعه هدف رای شما کجا بود؟ عموم مردم یا نخبگان؟ مردم روستاها یا شهرها؟ برنامه تبلیغاتی شما بر اساس چه قشری طراحی شده بود؟ شما در سخنرانی­های خود چه کسانی را مخاطب قرار می­دادید؟ یکی از دلایل عدم ایجاد هیجان توسط شما عدم تطابق گفتمان و پیام تبلیغاتی شما با مطالبات جامعه هدفتان بود. گفتمان شما نه فقط در مبانی نظری و اعتقادی بلکه در سطح مطالبات و نیازها هم با جامعه هدف انتخاب شده فاصله داشت. لذا حرف­های شما جذابیت لازم برای گروه هدف را نداشت و به طبع هیجانی در ایشان ایجاد نمی­نمود.

ابزار پیش­بینی شده برای انتقال پیام شما به مخاطب مورد نظر چه بود؟ این ابزار با چه بستری در پلن تبلیغاتی شما پیش­بینی شده بود و یا اساسا مدل ارتباطی شما در پلن تبلیغات انتخاباتی چه مدلی بود؟ سهم رسانه­های نوین در مقابل رسانه­های سنتی و تبلیغات چهره­ به چهره چگونه ترسیم شده بود؟ حجم تبلیغات محیطی در مقابل تبلیغات غیرمستقیم به چه میزان تنظیم شده بود؟ اصلا برنامه­ای برای این اقدام وجود داشت یا با نگاهی کاملا سنتی و به امید پیروزی فقط وارد کارزار انتخابات شده بودید؟ چرا اطلاعات غلط ارائه شده توسط اطرافیانتان را ملاک عمل قرار داده­اید و به آمارهای صحیح علمی و نظرات کارشناسی توجهی نکردید؟ هیچ برنامه علمی و منطقی به شما ارائه نشد؟

ما نیز کاملا می­دانیم که نیمی از هزینه کمپین انتخاباتی خرج تبلیغات غیرمستقیم می­شود اما آیا از هزینه کرد غیرمدبرانه در آن حوزه توانسته­اید رای به دست آورید؟ آیا مشاوران به شما نگفتند که تبلیغات غیرمستقیم در سومین لایه هرم اطلاع­رسانی تاثیرگذار است و تا سطح آگاهی و سطح توجه در مخاطب جلب نشود هزینه­کرد شما در تبلیغات غیرمستقیم پول خرج رقیب کردن محسوب می­شود؟ در حوزه تبلیغات مستقیم چطور؟ آیا شما از آقای روحانی کمتر هزینه تبلیغات مستقیم و محیطی نمودید؟ اما این سرمایه بدون هدف، بدون برنامه­ریزی و غیرکارشناسی هزینه شد و نتیجه­ای از آن به دست نخواهد آمد. راستی رقم بودجه تبلیغاتی شما چقدر بود؟

وقتی اعضای ستاد شما استاد بی­بدیل و غیرقابل انکار آواز ایران را سرطانی و سرطان جامعه شبه هنری را با پرداخت هزینه­ای هنگفت پشتوانه هنری و در کنار شما قرار می­دهند به تخریبی که رقیب با همین دستاویز انجام خواهد داد و ریزش آرای اعتقادی خود فکر نمی­کنند؟ فکر می­کنید داشتن بیلبورد چند صد میلیون تومانی افراد را ترغیب می­کند تا به شما رای دهند یا تبلیغ کردن با بلندگو پشت وانت؟ بالاخره کدام روش انتخاب شما است؟ وقتی که به اشتباه و با فشار حامیان شما آقای قالیباف که حضورش می­توانست لااقل انتخابات را به دور دوم ببرد انصراف داد و رای طرفدارانش به رای باطله تبدیل شد یا در سبد رقیب قرار گرفت و بسیاری از موارد مشابه که ذکر آنها را موجب طولانی شدن مطلب می­بینم نشان بی­تدبیری و بی­تخصصی همراهان انتخاباتی شما نیست؟

جناب آقای رئیسی؛ شما به رقیب نمی­بازید بلکه به بی­تدبیری و بی­تخصصی و کار نابلدی اطرافیانتان می­بازید. هرچند که رقیب هم قدرتی ندارد، نه کارنامه قابل دفاعی نه محبوبیتی نه پایگاه مردمی، اما شما همه چیز دارید، کارنامه بی­عیب و قابل دفاع، برنامه مدون، حرف حساب و حمایت قاطع نظام و رهبری، حتی امکانات بی­دریغ نهادهای انقلابی همه در اختیار شما است اما تخصص استفاده از آن را ندارید. البته شما نباید این تخصص را می­داشتید، از شما انتظار نمی­رود که طراحی و اجرای کمپین تبلیغاتی بدانید اما اطرافیان و طراحان و مجریان برنامه انتخاباتی شما باید این تخصص را می­داشتند و البته شما به عنوان مدیری که ادعای اداره کشور را دارد باید تخصص چیدمان درست متخصصین در کنارتان را می­داشتید.

یاد آن جمله معروف از شهید چمران افتادم که می­گفت آن کس که تخصص انجام کاری را ندارد و آن را می­پذیرد بی­تقواست. به سند این سخن یاران بی­تقوای خود را از در ادامه مسیر و در هر پستی که قرار گرفتید از خود دور سازید یا لااقل مدیریت امور مهم و سرنوشت­ساز را به ایشان نسپرید، کسانی که بلد نبودند و گفتند بلدند، آنان که نمی­دانستند و گفتند می­دانند، آنها که نمی­توانستند و گفتند می­توانند.

جناب آقای رئیسی؛ شما در زمین بدون رقیب و با گل به خودی یارانتان می­بازید. شما نتوانستید به دروازه­ی خالی گل بزنید، شاید اگر توپ را رها می­کردید و اطرافیانتان به آن ضربه نمی­زدند خودش به گل می­نشست. اما دیگر مجالی نیست بازی به دقایق پایانی رسیده و فردا روز انتخابات است.

جناب آقای رئیسی؛ مراقب باشید، شکست شما در این انتخابات به پای شما نوشته نمی­شود. این شکست به پای جریان اصولگرایی و انقلاب نوشته خواهد شد. اگر نگوییم این خطا و بی­تدبیری در ۴ سال آینده چه بلایی بر سر کشور و انقلاب می­آورد لااقل حسرت شادمانی پیروزی را بر دل جوانانی می­گذارد که به شما و تیم انتخاباتیتان اعتماد کردند و به صحنه آمدند و فردا شکست می­خورند، پس در انتخابات بعدی باید در جبهه رقیب به دنبالشان بگردیم.

هر چه جلوتر برویم این فاصله بیشتر و شکست­ها سنگین­تر خواهد شد پس چاره­ای بیاندیشید. برای آینده نظام اندیشه کنید، امیدوارم برای بار سوم پس از شکست در انتخابات ٩٢، ٩۴ و اکنون ٩۶ فهمیده باشید که پیروزی در انتخابات دیگر به روش سنتی امکان پذیر نیست. این یک کارزار تخصصی و علمی است که شما و تیمتان و به کلی اصولگرایان یا به عبارت دیگر جبهه حزب الله دانش و تخصص ورود به آن را ندارد. یا باید بیاموزد یا از مشاوره دیگران بهره ببرد. از امروز به فکر انتخابات ٩٨ باشید که با این روند در آن انتخابات نیز بازنده­اید.

 

پیام آریایی ؛ کارشناس امور فرهنگی و رسانه

۲۸/۲/۹۶ ؛ تهران

true
برچسب ها :

این مطلب بدون برچسب می باشد.

true
true
true

شما هم می توانید دیدگاه خود را ثبت کنید

- کامل کردن گزینه های ستاره دار (*) الزامی است
- آدرس پست الکترونیکی شما محفوظ بوده و نمایش داده نخواهد شد


false