×

منوی بالا

منوی اصلی

دسترسی سریع

اخبار سایت

true
true

ویژه های خبری

false
true
true

توسعه یک مفهوم پیچیده و چند وجهی است که به تناسب، موضوع بحثهای فراوان آکادمیک روشن فکری و رسانه ای بوده است. مهمترین مسأله در توسعه پایدار نقش و جایگاه نخبگان و به طور کلی نیروهای انسانی کارآمد و فرهیخته است.

در این میان متخصصان مختلف از زاویه رشته تخصصی خود به آن پرداخته اند بطوری که اقتصاددانان راه رشد جوامع بشری را توسعه اقتصادی می دانند. اما آنچه که در این میان کمتر به طور روشن به آن پرداخته شده است اولاً نقش انسان و ثانیاً نقش انسانهای نخبه در فرایند توسعه است.

نخست باید توجه داشت که به واسطه نوع تحلیل و نگرش ما مفهوم توسعه و رشد جوامع، نقش انسان و سرمایه انسانی نیز تعریفی متفاوت خواهد داشت. برای نمونه، همواره در نظریات اقتصادی انسان به عنوان یکی از نهادهای تولید در چرخه تولید مدّ نظر بوده اما از دهه نود میلادی مفهوم توسعه انسانی در تئوری‌های توسعه وارد می شود. سرمایه انسانی نیز با مهارت‌های انسانی، موفقیت تحصیلی، هوش و… اندازه گیری می شود.

البته در تعریف هوش نظریه واحدی بین صاحب نظران وجود ندارد ولی آنچه معلوم است این است که هوش به معنای توانمندی کلی ذهن است و تنها به کسب مهارت محدود دانشگاهی یا گرفتن نمره خوب در آزمونهای هوش محدود نمی شود و در برگیرنده مفاهیم گسترده‌ای چون قدرت یادگیری سریع، درس گرفتن از تجربه، توانایی استدلال و … است.

مطالعات ۸۱ کشور جهان نشان می دهد که برخلاف تصوّرات گذشته تفاوت چشمگیری بین هوش مردم جوامع مختلف وجود دارد . همچنین تفاوت ملتها در موفقیت تحصیلی تابع تفاوت هوش آنان است همین تفاوت ها در بهره هوشی و موفقیت تحصیلی ، پایه تفاوت در رشد اقتصادی و درآمد سرانه است بدین ترتیب نقش هوش ملی در توسعه کشورها مؤلفه بسیار حیاتی است و دلایل زیر را برای آن پیشنهاد می کنند:

۱- هوش عامل تعیین کننده موفقیت تحصیلی است و ملتهایی که هوش بالایی دارند به استاندارهای بالای آموزشی دست می‌یابند.

۲- ملتهای با بهره هوشی بالا نخبه های بسیار دارند که:

الف) نخبگان در تولید دانش، سرآمد جوامع خود هستند. تولید دانش پایه درآمد سرانه بالاتر و رشد اقتصادی ملی محسوب می گردد.

ب) نخبگان به مثابه محققان طراز اول قادر به بکارگیری تکنولوژیهای جدید برای تولید کارهای پیشرفته هستند.
ج) نخبگان به لحاظ اجتماعی موتور محرکه تفکر انتقادی جامعه در مقابل تفکر احساسی هستند.

د) نخبگان رهبران سیاسی کارآمدی نیز خواهند بود که اقتصاد ملیّ را با درایت هدایت می کنند تا نرخهای بالای رشد اقتصادی دست یافتنی شود.

بدین ترتیب با توجه به تأثیر نخبگان جوامع در رشد، توسعه و پیشرفت ملتها لزوم نخبه پروری و ایجاد زمینه بروز و ظهور آنها و مهیا نمودن فرصت ایفای نقش نخبگان که افرادی با درجه هوش بالاتر از متوسط هستند روشن می شود. لذا ضروری است که در هر کشوری برنامه ملی مدوّن و تعریف شده ای برای حفظ انسانهای نخبه و بهره برداری از این سرمایه های ملی صورت بپذیرد.

مهمترین مسأله در توسعه پایدار نقش و جایگاه نخبگان و به طور کلی نیروهای انسانی کارآمد و فرهیخته است. مهمتر از این مهم کشف پدیده های بدیهی و ساده است. به گفته پروفسور محبوب الحق، نیوتنی باید پیدا می شد تا از خود بپرسد که چرا سیب به جای آنکه به هوا پرتاب شود، به زمین می افتد و بر پایه این سؤال قانون جاذبه را کشف کند. اگرچه بسیاری از مسائل بدیهی هستند، اما چه بسا ممکن است مورد توجه قرار نگرفته و مغفول واقع شوند.

نقش نخبگان در توسعه نیز از جمله بدیهیاتی است که لااقل در برخی از کشورها مغفول واقع می شود. این در حالی است که انسان‌ها هم هدف و هم وسیله توسعه‌اند. انسان‌ها به جای اینکه در حاشیه توسعه باشند و توسعه از بالای سر آنها بگذرد، باید هدف و موضوع اصلی توسعه قرار گیرند، نه یک مجرد اقتصادی از یاد رفته، بلکه واقعیتی زنده که مصدر فکر و عملند.

پروفسور فردریک هابینسون از دانشگاه پرینستون معتقد است که نیروهای انسانی و به ویژه نخبگان، اساس ثروت ملت‌ها را تشکیل می‌دهند و سرمایه و منابع طبیعی عوامل تبعی و حاشیه‌ای‌تری به شمار می‌روند. وی معتقد است دولتی که نتواند مهارت‌ها و دانش مردمانش را توسعه دهد و از آن بهره‌برداری کند، توانایی توسعه را نخواهد داشت.

از طرفی نباید فراموش کنیم که هدف از توسعه، بهبود وضع عمومی جامعه و سرانجام بهبود زندگی انسانهاست و اگر انسان ها ابزار توسعه هستند، توسعه نیز برای آنهاست و اگر قرار باشد تولید ناخالص ملی (GNP) افزایش یابد اما در زندگی انسان‌ها تأثیری نگذارد، کاری انجام نگرفته است. چنانچه درآمد افراد بر اساس بهره وری کار، استعدادها، مهارت و دانش کسب شده باشد، توزیع درآمدها نیز عادلانه‌تر خواهد بود. اگر سرمایه انسانی قدرت و قابلیت تولیدی را عادلانه تر توزیع کند، مسلماً درآمدها نیز عادلانه‌تر توزیع می‌شوند و شکاف موجود کمتر خواهد شد.

در یک جمع بندی از عامل انسانی می توان به این نتیجه رسید که مهمترین عامل فرایند توسعه نخبگان و فرهیختگان هر جامعه‌ای هستند و برنامه‌های توسعه باید به گونه‌ای تدوین شود که از این منبع مهم به نحو شایسته‌ای استفاده شود. ضمن اینکه کیفیت استفاده از این نیروها بر کمیت آن برتری دارد. منتها از آنجا که کالاهای سرمایه‌ای واقعی قابل خرید و فروش هستند و قیمت آنها بر اساس عرضه و تقاضا تعیین می شود، بنابراین قیمت‌ها منعکس کننده ارزش تقریبی تعیین شده از سوی خریداران و فروشندگان است در حالی که برای سرمایه انسانی چنین قیمت گذاری صورت نمی‌گیرد و این موضوع یکی از موانع ارزشیابی واقعی انسانی در تئوری‌های توسعه به شمار می‌رود.
…………..

عبدالکریم پهلوانی

true
برچسب ها :

این مطلب بدون برچسب می باشد.

true
true
true

شما هم می توانید دیدگاه خود را ثبت کنید

- کامل کردن گزینه های ستاره دار (*) الزامی است
- آدرس پست الکترونیکی شما محفوظ بوده و نمایش داده نخواهد شد


false