×

منوی بالا

منوی اصلی

دسترسی سریع

اخبار سایت

true
true

ویژه های خبری

false
true
true

فروردین به جشن ویژه ارواح درگذشتگان اطلاق می‌شده و آن هنگام نزول فروهران است از آسمان، برای دیدن بازماندگان. به همین دلیل است که بازماندگان، خانه‌هایشان را آب و جارو می‌کنند و…

همه‌ساله همه مردمان پارسی‌زبان، در کنار سفره‌های رنگی، به انتظار مسافری سبزپوش می‌نشینند.‌ انتظاری یک ساله که بر خلاف بسیاری از انتظارها، تحقق می‌پذیرد و به بن‌بست نمی‌رسد. هوا کم‌کم رو به اعتدال می‌رود. زمستان باید اسباب و اثاثیه را جمع‌وجور ‌کند و بار سفر بر دوش سرد خود بگذارد و برود. باید برود چون همه منتظرند که مسافری با شولایی سبز از راه برسد. مسافری از جنس سبزه‌هایی که مادرانمان بر روی پیشخوان آشپزخانه‌ها قرار داده‌اند.

جشن فروردین و فروردگان
فروردین از ریشه فرَوَر و فرورد است که از یک واژه پارسی باستان به ما رسیده است. در سنگ‌نبشته بهستان بیستون، داریوش بزرگ یکی از هماوردان خود را به نام فراورتی یاد کرده است. دومین پادشاه ماد نیز فرودتی نام داشته و پدر دیاکو سردودمان پادشاهان ماد هم که در 713ق.م به تخت شاهی جلوس کرد، همین نام را داشته. فرودتی با واژه اوستایی فروشی و پهلوی فروهر برابر است. در اوستا فروشی یکی از نیروهای نهانی است که پس از درگذشت انسان، همراه با روان از تن جدا گشته به سوی جهان مینوی می‌رود. در اوستا این ترکیب همیشه با واژه اَشاوَن آمده به معنی فروردهای پاکان و فروهرهای نیرومند پارسیان. اما فروردگان مرکب است از همان فرورد و گان.

جشنی برای نژاد آریایی
این جشن در اصل یکی از دو جشن سال آریایی بوده است. آریاییان در اعصار باستانی دو فصل گرما و سرما داشتند. فصل گرما شامل بهار و تابستان و فصل سرما شامل پائیز و زمستان می‌شد. فصل سرما در اوستا زیمَه و فصل گرما هَمَه خوانده شده است. در زمانی بسیار کهن، فصل سرما شامل ده ماه و فصل گرما شامل دو ماه بود؛ چنان‌که در وندیداد فرگرد اول بند 2 و 3 آمده است. ولی بعدها در دو فصل مزبور تغییری پدیدار گشت یعنی تابستان هفت ماه و زمستان پنج ماه شد.
در هر یک از این دو فصل، جشنی برپا می‌شد که هر دو آغاز سال نو به شمار می‌رفته‌اند. نخست، جشنی که به هنگام آغاز فصل گرما یعنی زمانی که گله‌ها را از آغل‌ها به چمن‌های سبز و خرم می‌کشانیدند و از دیدن چهره دل‌آرای خورشید شاد و خرم می‌شدند و دیگر در آغاز فصل سرما که گله را به آغل کشانیده، توشه روزگار سرما را تهیه می‌کردند. جشن نخست نوروز بوده و جشن دوم مهرگان.

برابری سیاه و سفید
روز و شب برابر می‌شود. یعنی سیاه و سفید در یک رده قرار می‌گیرند. همه چیز حکایت از تساوی و اعتدال دارد. نخستین روز از نخستین ماه خورشیدی. فروردین، ماه ایرانی که بوی فرهنگ باستانی ایرانی را می‌دهد. بویی که انگار در مشام ایرانیان، باستانی شده است و به هیچ روی کهنه و فراموش نمی‌شود بلکه همه‌ساله با رنگ و رویی تازه‌تر، این مسافر سبزپوش را پذیرا می‌شوند. نوروز، روز جشن و سرور و شادی است. جشنی که به پهنای تاریخ گسترده این مملکت، عمق دارد: جشن فروردین، جشن ملی ایرانیان. جشنی از جنس جشن‌هایی که ما دیگر به یاد نداریم! ولی نوروز جاودان است و پایدار.
زمان جشن
بر اساس منابع موجود، این جشن در عهد قدیم، یعنی به هنگام تدوین بخش کهن اوستا نیز در آغاز برج حمل یعنی اول بهار برپا می‌شده و شاید به نحوی که اکنون بر ما معلوم نیست آن را در اول برج مزبور ثابت نگاه می‌داشتند. مطابق حدس بعضی از خاورشناسان در عهد داریوش اول و اواخر پادشاهی او (در حدود 505ق‌م)، هنگامی که تقویم اوستایی یعنی سال فروردین تا اسفندارمذ به جای تقویم باستانی و سالی که ماه‌های آن «باگایادی» و «گرماپادا» و غیره بود و از اوایل پاییز شروع می‌شد، رسما در کشور ایران پذیرفته شد. پس ترتیب کبیسه سال معمولی به هم خورد و فقط در سال مذهبی و برای امور دینی و روحانی کبیسه را مراعات می‌کردند ولی از آن زمان به بعد، سال رسمی ناقص و غیرثابت شده است. برخی دیگر از اندیشمندان برآنند که این ترتیب در زمان داریوش دوم (یعنی در سال 411ق.م) به عمل آمده است.
چنانکه از تاریخ‌ها بر می‌آید، در عهد ساسانیان نوروز یعنی روز اول سال ایرانی و نخستین روز فروردین ماه، در اول فصل بهار نبود بلکه مانند عید فطر و عید قربان مسلمانان، در فصول می‌گشت و روزش متغیر بوده است. در سال یازدهم هجری که مبدأ تاریخ، یزدگردی و مصادف با جلوس یزدگرد پسر شهریار آخرین شاهنشاه ساسانی بود، نوروز در شانزدهم حزیران رومی (ژوئن فرنگی) یعنی نزدیک به اول تابستان بود و از آن تاریخ به این طرف به تدریج هر چهار سال یک روز عقب‌تر رفت تا در حدود سال 392 هجری، نوروز به اول برج حَمَل رسید.
در سال 467 هجری نوروز در بیست و سوم برج حوت یعنی هفده روز مانده به پایان زمستان واقع بود. در این هنگام جلال‌الدین ملکشاه سلجوقی (465-485) ترتیب تقویم جدید جلالی را بنا نهاد و نوروز را در روز اول بهار که موقع نجومی تحویل و حرکت آفتاب به برج حمل است، قرار داده و ثابت نگاهداشت.

به یاد درگذشتگان
فروردین به جشن ویژه ارواح درگذشتگان اطلاق می‌شده و آن هنگام نزول فروهران است از آسمان، برای دیدن بازماندگان. به همین دلیل است که بازماندگان، خانه‌هایشان را آب و جارو می‌کنند و در واقع خانه‌تکانی نوعی مراسم آیینی و کهن، برای پذیرایی از ارواح رفتگان است. در آیین ایرانی، اعتقاد بر این بوده است که ارواح درگذشتگان محافظ روح بازماندگان هستند. پس در زمان نزول آنان، باید خانه‌ خود را تمیز کنند و درخور آنها بسازند.
همانند این جشن، در دیگر ادیان کهن و نو نیز دیده می‌شود و آن را عید اموات می‌گویند. در نزد هندوان ستایش نیاکان یعنی «پیتارا» شباهتی به این جشن ایرانی دارد. رومیان نیز ارواح مردگان را به نام مَنِس همچون خدایان تصور می‌کردند و فدیه نثار آنان می‌کردند. آنها معتقد بودند پس از آنکه تن به خاک سپرده شد، روان به مقامی ارجمند خواهد رسید. از این‌رو در گورستان‌ها، در ماه فوریه برای مردگان جشنی برپا می‌کردند و فدیه می‌دادند.

نوروز 15 روز، کمتر یا بیشتر
برخی مدت جشن فروردگان را پنج روز و برخی ده روز دانسته‌اند. این عید که اکنون پارسیان هند آن را مقتات می‌نامند، در ایران به نام فروردگان و فروردیگان شناخته می‌شود و به عربی فروردجان و فروردیجان از لغات پهلوی فردگان و پردگان و پردجان و به اصطلاح ادبی فروردکان نامیده شده و ریشه آنها از لغت اوستایی فرورتی و فروشی است که در بالا گذشت.
بنابر مشهور، این عید ده روز بوده که در اصل عبارت بوده است از پنج روز آخر ماه دوازدهم با پنج روز اول ماه نو. با توجه به اوستا، این عید از زمان قدیم ده روز بوده است چه در «یشت 13 بند 49» مدت نزول ارواح را ده روز می‌شمارد. فروردگان که در پایان سال گرفته می‌شد ظاهرا در واقع روزهای عزا و ماتم بوده نه جشن شادی، چنان‌که بیرونی راجع به همین روزهای آخر سال نزد سغدیان می‌گوید: در آخر ماه دوازدهم یعنی خشوم، اهل سغد برای اموات قدیم خود گریه و نوحه‌سرایی کنند؛ چهره‌های خود را بخراشند و برای مردگان خوردنی‌ها و آشامیدنی‌ها گذارند. به همین جهت جشن نوروز که پس از آن می‌آید روز شادی بزرگ بوده علاوه بر آنکه جشن آغاز سال نو محسوب می‌شده است.
کلمه جشن هم که در این اصطلاح به کار رفته با یشتن پهلوی و یزشن پازند و یسنا و یشت اوستایی از یک ریشه و به معنی نیایش و ستایش و مجازا برپا داشتن آیین و رسوم و تشریفات اعم از سوگ و سور است.
مسافری که از پشت کوه‌های قدیمی و از روی چمن‌های دیروزی فکر و دانش، پا به این سوی اعصار آرزومندی گذاشته، قدمش فرخنده باد. همه ایرانیان با دل و جان، به قامت بلندش چشم می‌دوزند. باشد که پایدار بماند.

true
برچسب ها :

این مطلب بدون برچسب می باشد.

true
true
true

شما هم می توانید دیدگاه خود را ثبت کنید

- کامل کردن گزینه های ستاره دار (*) الزامی است
- آدرس پست الکترونیکی شما محفوظ بوده و نمایش داده نخواهد شد


false