true
مساله اقتصاد ایران این است که تورم را به عنوان یک مساله اقتصاد کلان معرفی میکنیم اما با گرانی، به عنوان یک مساله اقتصاد خرد برخورد میکنیم.
در کتاب «اقتصاد ایران و معمای توسعهنیافتگی» به این بدفهمیها اشاره کردهام. یکی از بدفهمیهای اقتصاد ایران، گرانی و تورم است. آنچه این روزها با آن مواجه هستیم، تورم است، گرانی نیست. گرانی اصلاً یعنی چه؟ در حال حاضر حجم نقدینگی در اقتصاد ایران بسیار زیاد است. درمقابل، رشد تولید این اقتصاد کاهش پیدا کرده. نتیجه این فرآیند تورم است. اما نمیخواهیم این موضوع را بپذیریم.
درحالی که موضوع تورم یک موضوع کلان و بسیار حائز اهمیت است. در کنار این، تورم، یک عامل تخریب سرمایه اجتماعی هم هست. چون تورم که افزایش پیدا میکند، همه دنبال این میگردند که مقصری برایش پیدا کنند. مردم به دولت بی اعتماد میشوند و دولت کسبه را مقصر میداند و میگوید کسبه دارند گران میفروشند. مدام دودستگی ایجاد میشود. چرا که دولت سعی میکند یک طرف را بگیرد آن وقت صدای طرف دیگر در میآید. همه با هم درگیر هستند. نمایندگان مجلس به دولت ایراد میگیرند اما دولت برای این که کاری کرده باشد، با کسبه برخورد می کند واین باعث نارضایتی میشود. درحالی که مقصر فرد دیگری است. مقصر، رشد نقدینگی است و زمانی که نقدینگی از رقم 60 هزار میلیارد تومان به حدود 400 هزار میلیارد تومان افزایش پیدا میکند، رشد نقدینگی، خود را در تورم نشان میدهد. پس نباید بگوییم این تورم نیست و گرانی است. با چنین اشتباهی در مبنا، کسبه و بازاریان مقصر قلمداد میشوند بعد با آنها برخورد تعزیراتی میشود.
پیش از انقلاب 10 هزار بازرس صنفی وجود داشت و اگر این تعداد به 100 هزار نفر افزایش پیدا کند، بازهم صورت مساله را پاک کردهاند. این دور باطل است وهیچ وقت به نتیجه نمیرسد. در حال حاضر مساله اصلی اقتصاد ایران بیکاری است. من نگران تورم نیستم، نگران بیکاریام. مساله این است که کشور درحال حاضر از نظر بیکاری به شکل نگرانکنندهای در معرض تهدید است. پیش از این شاید نگرانی این بود که جوانهایی که به سن کار میرسیدند، کار پیدا نمیکردند. این نگرانی همچنان وجود دارد و آثار آن را میبینیم اما این روزها موضوع بیکاری وارد مرحله خطرناکتر و نگران کنندهتری شده است. از کنار بیکار شدن شاغلان به هیچوجه نباید گذشت.
درحال حاضر فردی که پیش از این شغل داشته، در معرض از دست دادن شغلش قرار گرفته است. وضعیت بنگاهها درحال حاضر به گونهای نیست که بتوانند سطح اشتغال خود را حفظ کنند. قیمت انرژی افزایش یافته، هزینه نیرویکار زیاد شده، نرخ سود بانکی افزایش پیدا کرده، نرخ ارز افزایش پیدا کرده و آثار تحریم و بقیه تنگناها قابل مشاهده است. بعد انتظار داریم بنگاه، محصول خود را به قیمت قبلی بفروشد و اگر نفروشد با او برخورد میشود. بنابراین تا زمانی که به مسائل به صورت حرفهای نگاه نشود، نمیتوان مشکلات بخش تولید را رفع کرد. با فشار وارد آوردن به تولید، قطعا تولید متوقف میشود. تولید که متوقف شد، چه کسی میخواهد حقوق کارگرانش را بدهد. در نتیجه، دولت با انبوهی از مسائل کارگری و اجتماعی و مسائل حاشیهای دیگر مواجه میشود.
از آن طرف یارانهای که پرداخت میشود، رفته رفته زیر فشار تورم، کمارزشتر میشود و هر دوره که فشار تورمی بیشتر شود، ارزش یارانه پرداختی دولت کمتر و کمتر میشود. شاید برای دهک اول درآمدی اقتصاد ایران، مبلغ 45 هزار تومان قابل توجه باشد. ولی شما از دهک اول که بالاتر میآیید، به تدریج سهم درآمد حاصل از کار افراد نسبت به یارانه دریافتی افزایش پیدا میکند. ازآن طرف، هر دوره تورم،20 درصد از مبلغ یارانه پرداختی را کم ارزش میکند. مثلاً تورم 20 درصدی فعلی باعث میشود ارزش یارانه پرداختی تا سطح 35 هزارتومان کاهش پیدا کند و اگر همین طور ادامه پیدا کند، در مدت زمانی کم، قدرت خرید مردم به شدت کاهش پیدا میکند. به این ترتیب مردم برای تامین معاش خود مساله پیدا میکنند. بنابراین اشتباهی که متاسفانه بعد از موضوع قانون هدفمندسازی یارانهها و افزایش قیمت انرژی صورت گرفت و هنوز هم تکرار میشود، این است که وعده دادهاند به تولید یارانه بدهند، دراین میان عدهای از تولیدکنندگان مدام فشار میآورند که چرا ندادید؟
در حالی که مساله تولید پول نیست و به کارخانه نمیشود مثل خانوار پول یارانه داد. اما تولیدکننده برای ادامه فعالیت، احتیاج به محیط مساعد دارد. آنچه باعث میشود بنگاهی از چرخه کسب و کار حذف شود، نیازهای یارانهای نیست. اگر محیط کسب وکار مساعد باشد، و تولیدکنندهای نتواند رضایت مصرفکننده را فراهم کند، حذف میشود. قرار نیست در فضای رقابتی همه تولیدکنندهها بمانند. مهمترین کار سیاستگذار این است که ورود و خروج بنگاهها کمهزینه باشد. یعنی بنگاه جدید بتواند ایجاد شود، بنگاهی هم که نمیتواند در فضای رقابتی کار کند، باید برود. بتواند تغییر کسب و کار بدهد، و در حرفه دیگری وارد شود. بنابراین، واقعاً به جای اینکه بخواهیم به کارخانجات، به واحدهای تولیدی فشار بیاوریم که چرا دارید به این قیمت میفروشید، باید ببینیم مسالهشان چیست؟ تولیدکننده از قیمت بالا نفع نمیبرد. اگر قیمت زیاد شود که تقاضا برای محصولش کم میشود. طبیعی است که همهجا دنبال این هستند که محصولشان را بفروشند.
همیشه در ابتدای یک دوره آموزشی از دانشجویان مقطع کارشناسی و درس «مبانی اقتصاد» سوالی میپرسم و میگویم پاسخ را در انتهای دوره تهیه کنید. میپرسم «در ایام کریسمس در بیشتر کشورها فروشگاهها دوره حراج دارند و کالای خود را با درصدهای بالای تخفیف میفروشند. اما در ایران، وقتی به عید نزدیک میشویم، دولت در گوشه و کنار خیابان چادر میزند برای این که قیمت را بشکند. پرسش این است که چرا این اتفاق برای اقتصاد ایران نمیافتد؟ مساله اصلی این است که در خیلی از کشورها وقتی قیمت پایین آورده میشود، با کاهش قیمت، فروش خیلی زیاد میشود و فروشنده دنبال این نیست که قیمت را بالا ببرد. دنبال این است که سودش حداکثر شود. سودش را با پایین آوردن قیمت و فروش بیشتر تضمین میکند. متاسفانه شرایط فعلی به گونهای است که به همه چیز شعاری نگاه میکنیم. مثلاً برخوردی که در سال تولید ملی با تولید میشود، متناسب با نامگذاری سال نیست. درحالی که باید ببینیم مشکلات تولید چیست. کدام دستگاه مسوول، مشکلات تولید را رصد میکند؟ کدام سازمان، متصدی رفع مشکلات ساختاری اقتصاداست؟» به عنوان جمعبندی به این نکته اشاره میکنم که فضای فعلی اقتصاد ایران به هیچ وجه سازگار با خصوصیسازی نیست. نوع دیگری از بنگاهداری شبه دولتی از درون اقتصاد ایران سر درآورده و نتیجهاش این شده که به جای گذار از اقتصاد دولتی به اقتصاد رقابتی مبتنی بر بخش خصوصی، به اقتصاد آنارشی و نظمناپذیر رسیدهایم.
درحالی که موضوع تورم یک موضوع کلان و بسیار حائز اهمیت است. در کنار این، تورم، یک عامل تخریب سرمایه اجتماعی هم هست. چون تورم که افزایش پیدا میکند، همه دنبال این میگردند که مقصری برایش پیدا کنند. مردم به دولت بی اعتماد میشوند و دولت کسبه را مقصر میداند و میگوید کسبه دارند گران میفروشند. مدام دودستگی ایجاد میشود. چرا که دولت سعی میکند یک طرف را بگیرد آن وقت صدای طرف دیگر در میآید. همه با هم درگیر هستند. نمایندگان مجلس به دولت ایراد میگیرند اما دولت برای این که کاری کرده باشد، با کسبه برخورد می کند واین باعث نارضایتی میشود. درحالی که مقصر فرد دیگری است. مقصر، رشد نقدینگی است و زمانی که نقدینگی از رقم 60 هزار میلیارد تومان به حدود 400 هزار میلیارد تومان افزایش پیدا میکند، رشد نقدینگی، خود را در تورم نشان میدهد. پس نباید بگوییم این تورم نیست و گرانی است. با چنین اشتباهی در مبنا، کسبه و بازاریان مقصر قلمداد میشوند بعد با آنها برخورد تعزیراتی میشود.
پیش از انقلاب 10 هزار بازرس صنفی وجود داشت و اگر این تعداد به 100 هزار نفر افزایش پیدا کند، بازهم صورت مساله را پاک کردهاند. این دور باطل است وهیچ وقت به نتیجه نمیرسد. در حال حاضر مساله اصلی اقتصاد ایران بیکاری است. من نگران تورم نیستم، نگران بیکاریام. مساله این است که کشور درحال حاضر از نظر بیکاری به شکل نگرانکنندهای در معرض تهدید است. پیش از این شاید نگرانی این بود که جوانهایی که به سن کار میرسیدند، کار پیدا نمیکردند. این نگرانی همچنان وجود دارد و آثار آن را میبینیم اما این روزها موضوع بیکاری وارد مرحله خطرناکتر و نگران کنندهتری شده است. از کنار بیکار شدن شاغلان به هیچوجه نباید گذشت.
درحال حاضر فردی که پیش از این شغل داشته، در معرض از دست دادن شغلش قرار گرفته است. وضعیت بنگاهها درحال حاضر به گونهای نیست که بتوانند سطح اشتغال خود را حفظ کنند. قیمت انرژی افزایش یافته، هزینه نیرویکار زیاد شده، نرخ سود بانکی افزایش پیدا کرده، نرخ ارز افزایش پیدا کرده و آثار تحریم و بقیه تنگناها قابل مشاهده است. بعد انتظار داریم بنگاه، محصول خود را به قیمت قبلی بفروشد و اگر نفروشد با او برخورد میشود. بنابراین تا زمانی که به مسائل به صورت حرفهای نگاه نشود، نمیتوان مشکلات بخش تولید را رفع کرد. با فشار وارد آوردن به تولید، قطعا تولید متوقف میشود. تولید که متوقف شد، چه کسی میخواهد حقوق کارگرانش را بدهد. در نتیجه، دولت با انبوهی از مسائل کارگری و اجتماعی و مسائل حاشیهای دیگر مواجه میشود.
از آن طرف یارانهای که پرداخت میشود، رفته رفته زیر فشار تورم، کمارزشتر میشود و هر دوره که فشار تورمی بیشتر شود، ارزش یارانه پرداختی دولت کمتر و کمتر میشود. شاید برای دهک اول درآمدی اقتصاد ایران، مبلغ 45 هزار تومان قابل توجه باشد. ولی شما از دهک اول که بالاتر میآیید، به تدریج سهم درآمد حاصل از کار افراد نسبت به یارانه دریافتی افزایش پیدا میکند. ازآن طرف، هر دوره تورم،20 درصد از مبلغ یارانه پرداختی را کم ارزش میکند. مثلاً تورم 20 درصدی فعلی باعث میشود ارزش یارانه پرداختی تا سطح 35 هزارتومان کاهش پیدا کند و اگر همین طور ادامه پیدا کند، در مدت زمانی کم، قدرت خرید مردم به شدت کاهش پیدا میکند. به این ترتیب مردم برای تامین معاش خود مساله پیدا میکنند. بنابراین اشتباهی که متاسفانه بعد از موضوع قانون هدفمندسازی یارانهها و افزایش قیمت انرژی صورت گرفت و هنوز هم تکرار میشود، این است که وعده دادهاند به تولید یارانه بدهند، دراین میان عدهای از تولیدکنندگان مدام فشار میآورند که چرا ندادید؟
در حالی که مساله تولید پول نیست و به کارخانه نمیشود مثل خانوار پول یارانه داد. اما تولیدکننده برای ادامه فعالیت، احتیاج به محیط مساعد دارد. آنچه باعث میشود بنگاهی از چرخه کسب و کار حذف شود، نیازهای یارانهای نیست. اگر محیط کسب وکار مساعد باشد، و تولیدکنندهای نتواند رضایت مصرفکننده را فراهم کند، حذف میشود. قرار نیست در فضای رقابتی همه تولیدکنندهها بمانند. مهمترین کار سیاستگذار این است که ورود و خروج بنگاهها کمهزینه باشد. یعنی بنگاه جدید بتواند ایجاد شود، بنگاهی هم که نمیتواند در فضای رقابتی کار کند، باید برود. بتواند تغییر کسب و کار بدهد، و در حرفه دیگری وارد شود. بنابراین، واقعاً به جای اینکه بخواهیم به کارخانجات، به واحدهای تولیدی فشار بیاوریم که چرا دارید به این قیمت میفروشید، باید ببینیم مسالهشان چیست؟ تولیدکننده از قیمت بالا نفع نمیبرد. اگر قیمت زیاد شود که تقاضا برای محصولش کم میشود. طبیعی است که همهجا دنبال این هستند که محصولشان را بفروشند.
همیشه در ابتدای یک دوره آموزشی از دانشجویان مقطع کارشناسی و درس «مبانی اقتصاد» سوالی میپرسم و میگویم پاسخ را در انتهای دوره تهیه کنید. میپرسم «در ایام کریسمس در بیشتر کشورها فروشگاهها دوره حراج دارند و کالای خود را با درصدهای بالای تخفیف میفروشند. اما در ایران، وقتی به عید نزدیک میشویم، دولت در گوشه و کنار خیابان چادر میزند برای این که قیمت را بشکند. پرسش این است که چرا این اتفاق برای اقتصاد ایران نمیافتد؟ مساله اصلی این است که در خیلی از کشورها وقتی قیمت پایین آورده میشود، با کاهش قیمت، فروش خیلی زیاد میشود و فروشنده دنبال این نیست که قیمت را بالا ببرد. دنبال این است که سودش حداکثر شود. سودش را با پایین آوردن قیمت و فروش بیشتر تضمین میکند. متاسفانه شرایط فعلی به گونهای است که به همه چیز شعاری نگاه میکنیم. مثلاً برخوردی که در سال تولید ملی با تولید میشود، متناسب با نامگذاری سال نیست. درحالی که باید ببینیم مشکلات تولید چیست. کدام دستگاه مسوول، مشکلات تولید را رصد میکند؟ کدام سازمان، متصدی رفع مشکلات ساختاری اقتصاداست؟» به عنوان جمعبندی به این نکته اشاره میکنم که فضای فعلی اقتصاد ایران به هیچ وجه سازگار با خصوصیسازی نیست. نوع دیگری از بنگاهداری شبه دولتی از درون اقتصاد ایران سر درآورده و نتیجهاش این شده که به جای گذار از اقتصاد دولتی به اقتصاد رقابتی مبتنی بر بخش خصوصی، به اقتصاد آنارشی و نظمناپذیر رسیدهایم.
* رییس سابق دانشکده اقتصاد و مدیریت دانشگاه شریف
true
true
https://parsipress.ir/?p=1687
true
true