true

درهای وزارت کشور که باز شد، آمدند آنها که خیال داشتند بیایند تا ورق روزگار را بگردانند و برای این مردم؛ آرامش و رفاه و امنیت و اشتغال به ارمغان بیاورند.
درها باز شد ، آن هم به روی همه ، تا عده ای کلاه شاپو به سربگذارند ، با دمپایی بیایند، کراوات بزنند یا زیر قابلمه غذا را خاموش کنند و بچه ها را به همسایه بسپارند و بیاییند.
خیلی ها سرآسیمه از راه رسیدند، هم آنها که با خودروهای میلیاردی آمدند، هم آنها که پراید سوار بودند، هم پیاده ها و هم کالسکه سوارها. هم آنها که در مجلس دولت را به باد انتقاد می گیرند و خود را یک سر و گردن بالاتر از دولتی ها می پنداشتند و حالا شوق و شعف دولتی شدن چنان در وجودشان ریشه دواند که برای ریاست بر دولت اینچنین صف های طولانی بستند.
هر چند آمدن کاندیداها از همه اقشار جنبه زیبایی به نام آزادی عقاید و مقبولیت اجتماعی همگانی را معنا می کرد اما کمی هم گلایه آمیز به نظر می رسید که چگونه عده ای مسئولیت چنین شرگرف، بزرگ و خطیر را به باد سخره گرفتند و مردم و مشکلات آنان را به هیچ انگاشتند تا فقط سوژه ای باشند برای خبرنگاران حاضر در وزارت کشور، تا آنها را از رسانه ملی نشان بدهند و عکس هایشان نقل مجلس سایت های اینترنتی باشد.
این سطور را به نمایندگی از مردم صبوری می نویسم که در آخرین روز انتخابات نیز زلزله ای 6 ریشتری را تجربه کردند و کسی نبود که حالشان را بپرسد، مردمی که همه این سال ها گرانی ها و فشار ها را تجربه کردند و دم بر نیاوردند و حالا نام آورانی چون هاشمی و خاتمی و … در آخرین لحظات مقرر برای ثبت نام هنوز هم بازی می آیم – نمی آیم را برای دلبری از مردم اجرا می کنند بی آنکه بدانند نمایش بازی قدرت برای این مردم انصاف نیست، برای ما که برای خلق حماسه آماده می شویم، انصاف نیست که این روزها از یاد ببرند لحظاتی را که ما در صحنه بودیم، فرزندان و پدرانمان پرپر شده مان را در مزار شهدا دفن کردیم، سال ها از عزیزانمان دور ماندیم و رنج اسارتشان را تاب آوردیم، نفس های به شماره افتاده شان را از روی تخت های آسایشگاه ها شنیدیم و پروازشان را با دو چشم خود دیدیم.
انصاف نیست برای ما مردم خط و نشان ها کشیده شود، شعارهای تبلیغاتی داده شود، با دو قران یارانه هایمان معامله رقابتی و انتخاباتی شود، با باورهایمان شوخی کنند و عده ای با طلب های نگرفته از زمان جنگ سنگ نا حق را حق کنند وبه باج خواهی برخیزند . انصاف نیست جوانان مان را به وعده بر داشتن و برنداشتن گشت ارشاد سرگرم وعده ها کنند و رای زنان را فدایی وعده های جذاب دخترانه کنند.
انصاف نیست که مدارک جعلی و خریداری شده شان دل فرهیختگان را به درد آورد و ثروت های باد آورده آنها که مالیات هاشان فراموششان شد، جعبه گنجی باشد برای سرمایه های تبلیغاتی عده دیگری از شما.
انصاف نیست که ما چشم های مان به درهای وزارت کشور باشد و از همین حالا پست ها و مقام ها را در سطح وزارتی و معاونتی تقسیم کنند و وعده سمت های نداشته را بدهند.
انصاف نیست که این همه شوق و شعف را که با هیچ قیمتی در عالم نمی توان قیمت گذاشت پیمانه قیمت آینده مالی و تحصیلی و تفریحی آقازاده هاشان کنند.
686 نفر داوطلب برای ریاست جمهوری یک ملت کم نیست، اما کم است یک ملت که برای انتخاب بهترین حمسه سازی کند و سینه چاک کند و بخواهد که بنیان این سرزمین پا برجا بماند و سرافراز.
686 نفر که از میان شان یکی خواهد آمد و ما می پرسیم آیا همانقدر که ما تو را می خواهیم تو نیز ما را خواهی خواست؟
تو نیز از مال دنیا و حرص آینده فرزندان خودت به قیمت آینده همه فرزندان این سرزمین خواهی گذشت؟ تو نیز هم دوش مردمی که گرانی و تحریم را تاب می آورند ، نگران بیکاری و اعتیاد و ازدواج نکردن فرزندانشان هستند نگران جوانانشان خواهی بود؟
کشاورزان با دست های پینه بسته … اخراج شده های کارخانه های تعطیل شده…
دست نوازش بر سربازنشسته های پیر با چشم های پر از آب مروارید و قلب های شکسته و عصا به دست خواهی کشید؟ درد دلشان خواهی شنید؟ …کاش در بین آن 686 نفر یکی باشد…
نفیسه آذرخش
true
true
https://parsipress.ir/?p=5475
true
true