true
س: آقاي مهندس لطفاً خودتان را معرفي کنيد و در مورد سوابق اجرايي و تحصيلي خود توضيح دهيد؟ من مهرداد آگاه متولد سال 1354 و اهل کرمان هستم. خانوادهام سنتاً باغدار و تاجر پسته بودند.
تحصيلات ابتدايی و دبيرستان را در کرمان گذراندم و سپس جهت تحصيلات دانشگاهی به تهران آمدم. در سال 1376 در رشته مهندسی صنايع از دانشگاه صنعتی شريف فارغالتحصيل شدم و سپس دوره فوق ليسانس مهندسی صنايع را در دانشگاه تهران شروع کردم که در سال 1377 و قبل از اخذ مدرک به دليل گرفتن پذيرش از دانشگاه اقتصاد لندن (LSE – London School of Economics) و علاقه به ادامه تحصيل در امور مالی و نيز کسب تجربه زندگی در خارج از ايران جهت ادامه دوره فوق ليسانس تحقيق در عمليات (Operation Research) ادامه تحصيل در دانشگاه تهران را ناتمام گذاشتم و جهت اخذ ويزای انگلستان عازم پاکستان شدم. پس از گذشت دو ماه و بدليل طولانی شدن پروسه اخذ ويزای انگلستان به سوئيس رفتم و در آنجا تصادفاً و از طريق اينترنت با دوره مديريت تکنولوژی (MOT – Management of Technology) که مشترکاً توسط دانشگاههای پلی تکنيک لوزان، سوئيس (EPFL – Ecole Polytechnique Federal de Lausanne ) و دانشگاه تگزاس، آمريکا (University of Texas – Austin) برگزار ميشد آشنا شدم و در سال 1378 آن دوره مديريت کاربردی را به اتمام رسانيدم.
در طول دوران تحصيل به فعاليتهای مختلفی از جمله تدريس نرم افزار و برگزاری يک دوره مسابقه فوتبال فانتزی اقدام نمودم (با همکاری آقايان سهراب آگاه و عادل فردوسی پور و با مشارکت روزنامه ابرار ورزشی که اين مسابقه جذاب بيش از 23،000 شرکت کننده را بخود جذب نمود). همچنين از سال 1374 تا 1377 به کارآموزی کارگزاری بورس اوراق بهادار نزد شرکت کارگزاری کريشچی (که اکنون به کارگزاری بانک سامان تغيير نام داده است) نيز پرداختم.
اما اولين تجربه کاری حرفه ای خود را در سال 1378 بعنوان مدير بازاريابی با شرکتی نوپا در سوئيس به نام Fastcom Technology آغاز نمودم. اين شرکت توسط دو دکتر پردازش سيگنال دانشگاه لوزان تاسيس شده بود و من جزو اولين نفراتی بودم که به استخدام شرکت درآمدم. تعداد پرسنل شرکت طی دو سال به حدود 35 نفر افزايش يافت و ارزش شرکت با سرمايه اوليه يکصد هزار فرانک سوئيس پس از دو سال به حدود 25 ميليون فرانک افزايش يافت و در سال 1379 بعنوان يکی از سه شرکت برتر سوئيسی از نظر رشد و نوآوری به دريافت لوح تقدير از وزير اقتصاد سوئيس نائل شد. شخصاً به دليل حضورم در شرکت از شروع فعاليت آن، امکانات فوق العاده ای برايم فراهم شد و تجارب بسيار ارزنده ای در زمينه های مختلف از جمله نوشتن Business Plan شرکت، کمک در تامين مالی و يافتن سرمايه گذار، بازاريابی، فروش، قيمت گذاری محصولات و حتی امور فنی من جمله مشارکت در اختراع يک محصول جديد جهت اندازه گيری زاويه خم (توسط ليزر) در دستگاههای خم ورق فلزات کسب نمودم.
س: آقاي مهندس لطفاً در مورد شرکت آگاه جابز توضيحات بيشتري ارائه دهيد؟
پس از بازگشت به ايران در سال 1380 ديگر مشکل حداقل سن (25 سال) جهت اخذ مجوز کارگزاری بورس را نداشتم – قبل از ترک ايران قصد تاسيس يک شرکت کارگزاری را داشتم اما علیرغم احراز بقيه شرايط با مشکل صغر سن مواجه بودم. اما پس از پيگيری مطلع شدم که بورس تهران ديگر مجوز کارگزاری صادر نمی کند، بنابراين يکبار ديگر مجبور به تغيير برنامه هايم برای آينده شدم و چندين فعاليت مختلف را آزمايش کردم، از آن جمله مشاوره مالی (که تا حدی در امتداد تجارب سابقم در بورس بود) و نيز بررسی شراکت در يک شرکت نرم افزاری. اما سرانجام با توجه به رشد بازار کامپيوتر در ايران شروع به همکاری با شرکت رايان بدر الکتريک نمودم. در آنجا با مسئله استخدام تعداد زيادی نيروی انسانی در سطوح مختلف برخورد کردم و پس از مدتی متوجه معضل استخدام در شرکتهای خصوصی شدم که اين مرا وادار به تحقيق بيشتر در اين زمينه کرد و در نهايت به اين نتيجه رسيدم که بزرگترين معضل مشترک اکثر شرکتهای خصوصی در ايران استخدام و نگه داشتن پرسنل لايق است. با توجه به تجربه استخدام پرسنل از طريق شرکتهای کاريابی و نيز شرکتهای Head Hunting در سوئيس به تحقيق در اين زمينه پرداختم و به اين نتيجه رسيدم که زمينه فعاليت فوق العاده ای در ايران فراهم است. بدين ترتيب بود که مسير کاری آينده ام را انتخاب کردم و پس از تحقيق بيشتر به يکی از شرکتهای پيش قدم در اين زمينه پيشنهاد شراکت دادم. اما با توجه به برخی مسايل ناگزير به اختراع دوباره چرخ شدم و شرکت خود، AgahJobs را تاسيس کردم. در ابتدا شروع به طراحی سايت اينترنتی مطابق با آخرين دستاوردهای دنيا در اين زمينه نمودم که بر خلاف تصور اوليه ام کمی بيش از سه ماه يعنی حدود يکسال بطول انجاميد و نهايتاً از تابستان 1382 فعاليت شرکت آغاز شد. در کل با توجه به پتانسيل موجود و جمعيت جوان و تحصيلکرده ايران آينده خوبی را برای اين صنعت نوپای خدماتی متصورم.
متاسفانه در ايران فارغ از مشکلات عادی مربوط به شروع يک فعاليت اقتصادی، مشکلات ديگری نيز وجود دارد که شايد يکی از مهمترين آنها دخالت دولت در هر زمينه اقتصادی است. بسياری از اوقات دولت میخواهد از کاری حمايت کند، اما مانند يک رفيق نادان ميماند که اگر نداشته باشيم بهتر است. صنعتي نيست که دولت از آن حمايت کند و کاملاً متلاشي نشود (يا در انتظار متلاشی شدن نباشد). شرکت ما خصوصي است و خصوصي هم مانده، اما باعث تاسف است که شرايط فعاليت در اين زمينه از شرايط نمایندگی مجلس دشوارتر است. يکي از دلايلي که من اين کار را شروع کردم اين است که زماني که به ايران برگشتم، از دوستان سابقم تعداد کمي در ايران مانده بودند، اکثر آنها به خارج رفته بودند. با توجه به شناختی که از دوستانم داشتم میدانستم که همه به منظور ادامه تحصيل نميرود، بلکه تعداد قابل توجهی براي کار بهانجا ميروند. منتها اگر کسي بخواهد در آنجا کاری مناسب با معيارها و علايق خود پيدا کند، ابتدا به ساکن و بدون تجربه قبلی کاری يا تحصيلی در آن محيط نميتواند، براي همين اجباراً هر کسي که از ايران ميرود، فقط ميخواهد يک مهر تأييديه روي سابقهي تحصيلي اش زده شود، تا بعد از آن بتواند کار مناسبي را پيدا کند، و بدين منظور در آنجا ادامه تحصيل ميدهد و در واقع عملاً وقت و سرمايه قشر بزرگي از افرادی که به خارج ميروند، هدر ميرود. حال آنکه اگر موسسه ای معتبر و مورد قبول شرکتهای خارجی در داخل کشور به اعتبار سنجی شرايط تحصيلی و کاری اين افراد می پرداخت، از اين اتلاف وقت و سرمايه تا حد زيادی کاسته مي شد. اگر موسسات معتبر کاريابی خارجی در ايران حضور داشتند نيز اين مشکل تا حدودی مرتفع می شد.
کاري که ما انجام ميدهيم، در اصل کاريابي نيست. با وجود اين که نرخ بيکاري در ايران، به ويژه در ميان قشر تحصيل کرده بسيار بالا است، شرکتها براي پيدا کردن افراد با تجربه و لايق در زمينههاي مختلف خصوصاًدر رده مديريت مياني و بالای سازمان بسيار مشکل دارند. شايد دليل اصلي اين است که قشر مدير مياني از بعد از انقلاب در عمل وجود نداشته است. متاسفانه در ايران رضايت شغلي نيز بسيار پايين است، بدان معنی که درصد بالايی از جمعيت شاغل عليرغم علاقه شخصی و بنا به دلايل مختلف از دلايل مالي و معيشتی مشغول به کاری غير از کار مورد علاقه خود هستند.در هر حال در تمام دنيا درصدي از نارضايتي شغلي وجود دارد، اما در ايران متأسفانه اين درصد خيلي بالاتر است (هر چند متاسفانه مانند بسياری موارد ديگر آماری در اين زمينه وجود ندارد). کاري که ما انجام ميدهيم، در مقطع فعلی در وحله اول کمک به شرکتها است. شرکتها عملاً در بسياري از موارد براي اينکه شخص مناسب را براي کاري پيدا کنند، اين را به ما واگذار ميکنند. اين کار در ايران در مراحل ابتدايي قرار دارد و فکر نميکنم هيچ شرکتي وجود داشته باشد که بتواند، به طيف وسيعي از شرکتهاي خصوصي در ايران در اين زمينه خدمات ارائه دهد. تنها راه پيش روی شرکتها براي استخدام افراد توانا توسل به آگهي استخدام است که در نتيجه آن با سيلی از تماس (فاکس، تلفن، ايميل وحتی مراجعه حضوری) مواجه ميشوند. به همين دليل بسياری از شرکتها به طور مخفي (بدون ذکر نام و يا با حداقل اطلاعات تماس) آگهي ميدهند، که همين مطلب منجر به افت کيفيت تماسها میشود. اين قسمت کار، خيلي زحمت دارد و وقت و انرژي مديريتی بسياری ميطلبد، بههمين منظور شرکتها چارهاي ندارند، جزء اينکه اين کار را به کس ديگری واگذار کنند. اين همان قسمتي است که ما بيشتر روي آن کار ميکنيم و مراحل اوليه استخدامی را از طرف آنها انجام ميدهيم، انتخاب آنها را آسانتر کرده و به جاي اينکه آنها وقت بسياری صرف کنند، ما کارهاي اوليه را انجام ميدهيم و آنها در نهايت با تعداد محدودی از متقاضيان که واجد شرايط و دارای تجربه و تخصص مرتبط هستند مصاحبه ميکنند. مزيت و وجه تمايز شرکت ما اين است که در کوتاه مدت به منفعت مالي و آني شرکت نگاه نکرديم، ديد ما يک ديد منفعت طلبي اما بلند مدت است. کاري که ما انجام ميدهيم، براي شرکتها ارزش دارد، در غير اين صورت هيچکدام، هيچ بهايي را بابت اين خدمات پرداخت نخواهد کرد. فکر ميکنم در صنعتي که ما کار ميکنيم، جاي رقابت بسيار بيش از اين است. سرعت پيشرفت ما بد نبوده، اما انتظار اوليه من بسيار بيش از اين بود، اما در کل پتانسيل را مثبت ميبينيم، براي اينکه کاري که انجام ميدهيم هم براي افرادي که جوياي کار هستند و هم براي شرکتها مفيد است.
ضمناً از سال 1383 نيز با همکاری يکی از دوستان قديمی (آقای علی ايرانی) اقدام به تهيه کاتالوگ جامع لوازم اداری هنزا جهت تهيه کليه ملزومات اداری شرکتها (لوازم التحرير، مبلمان اداری و ماشينهای اداری) نموده ايم که علی رغم اينکه از اولين کسانی هستيم که اقدام به چنين کاری در ايران کرده است و با علم به مخاطرات موجود، آينده خوبی را در اين زمينه نيز متصورم. شخصاً علی رغم مشغله بسيار زياد کاری ناشی از فعاليتهای موجودم چندين ايده ديگر نيز در سر دارم که شايد پس از روی پای خود ايستادن اين دو نوزاد (آگاه جابز و هنزا) به سراغ آنها نيز بروم.
س: آقاي مهندس شما براي به روز کردن اطلاعات و دانشتان کاري را انجام دادهايد؟
قسمتهايي از کارهايي که انجام ميدهيم را تغيير داده ايم، اما نه اينکه لزوماً بگويم پيشرفت فنی حاصل شده بلکه کاربردی تر و عمليترشده. در حال حاضر در صنعت ما رقابت کمی وجود دارد و در صنعتي که رقابت نباشد، شما ضرورتي به اعمال تغييرات حس نميکنيد. هر چند ما همواره نيم نگاهي به تغييراتي که در دنيا رخ ميدهد داريم و سعي ما بر اين است که کاري که ميکنيم، از لحاظ تکنولوژي يا دانش به روز باشد.
در نهايت اين رقابت است که منجر به پيشرفت و به روز شدن اطلاعات ميشود. متاسفانه در ايران خصوصاً در صنايعی که يا دولت به طور مستقيم رقيب بخش خصوصي ميشود -در کشورهاي توسعهيافتهي دنيا دولتها تا حد امکان امور اقتصادی را به بخش خصوصی ميسپارند- و يا با وضع قوانين زائد، دست و پا گير و بعضاً متناقض شرايط را از يک بازار رقابتی سالم منحرف ميکند–در بسياری موارد عدهاي قوانين را وضع ميکنند که کمترين اطلاعي از صنعت مربوطه و اثرات اجرای آن قوانين ندارند.
س: آقاي مهندس نظر شما در مورد مقولهي ارتباط صنعت با دانشگاه چيست؟
مجدداً تصور من بر اين است که قسمت زيادي از اين ارتباط به وجود بازارهای رقابتی باز ميگردد. زماني که من در سوئيس بودم، شرکتي که در آن کار ميکردم، محل آن در کنار دانشگاه واقع بود. بسياري از شرکتهاي بزرگ نيز دفتري را در نزديکی دانشگاهها (در پارک های علمی يا اينکيوباتورها) دارند، تا بتوانند ارتباط نزديکي را با دانشگاه ها داشته باشند. دانشگاه صنعتي شريف نيز بايد مکانی را براي اين منظور اختصاص دهد که البته به تصور من در آينده حضور در اين مکان سرقفلی خواهد داشت. زماني که سايت انجمن فارغالتحصيلان دانشگاه صنعتی شريف راهاندازي شد، در ابتدا تمايلی از طرف شرکتها به تبليغ در اين سايت وجود نداشت و AgahJobs اولين شرکتی بود که در اين سايت تبليغ کرد، اما پس از مدتی کوتاه درخواستهای بسياری جهت درج آگهی به سايت انجمن داده شد که اين تاييد کننده همين مطلب است. البته به عقيده من اين ارتباط بايد به صورت طبيعي به وجود بيايد. در ايران ابتدا بايد رقابت در صنايع افزايش يابد، تا اين امر موجب بروز تفاوت بين استخدام کردن يک فرد عالي، خوب، و يا متوسط گردد. اگر هزينهي اين تفاوت زياد باشد، شرکتها مجبور ميشوند، به دنبال جذب افراد متخصص بروند و نيز در اين چارچوب ارتباط با دانشگاه نيز معنا پيدا میکند. صنعت به دليل عدم وجود رقابت سالم، ضرورتي احساس نميکند که بخواهد با مراکز علمي ارتباط برقرار کند (زيرا معيارهای کسب سود و زيان لزوماً تلاش در جهت عملکرد بهينه نيست و بطور مثال دستيابی به وامی ارزان قيمت ميتواند تاثيری به مراتب بيشتر از بهبود کيفيت کالا را داشته باشد). به هر حال تا قبول نکنيم که دنياي تجاري و اقتصادي تا حد زيادی روي پيشرفت علم و دانش تأثيرگذار است و بخواهيم دانشگاه را جدا از صنعت بدانيم، نتيجهي آن چيزي بهتر از اين نميشود.
س: آقاي مهندس تعريف شخصي شما از کارآفريني چيست؟ و به نظر شما يک کارآفرين بايد داراي چه خصوصياتي باشد؟
اگر بخواهم يک خصوصيت مشترک را براي کارآفرينان ذکر کنم، اين خصوصيت ريسکپذيري است. اگر فرد بخواهد کاری را راهاندازي کند، جدا از اينکه بايد با سختيهايي مقابله کند، براي اينکه در کار موفق باشد، بايد ريسک هم کند. يعني در ابتداي کار با علم به اين که در کار لزوماً 100% موفق نخواهد بود، بايد سنجيده اين ريسک را قبول کند. تا فرد ريسک نکند بعيد است موفقيت بزرگی نصيب او شود (کسی که بليط بخت آزمايی نخرد مسلماً نميتواند انتظار برنده شدن در قرعه کشی را داشته باشد). فکر ميکنم مهمترين شاخصه کساني که موفقيتی بزرگ داشتند، اين باشد که در مقاطعي از کار ريسکهایي بزرگ کرده اند.
س: در مرکز کارآفريني دانشگاه صنعتي شريف ايدهاي مطرح شده تحت عنوان “تأسيس شرکتهاي دانشجويي” که اين ايده در فاز مطالعاتي قرار دارد در قالب اين طرح فراخواني به چاپ ميرسد و گروههاي دانشجويي که در زمينهي کاري علاقمند هستند و احساس ميکنند ميتوانند نوآور باشند به مرکز مراجعه کنند و ثبت شرکت انجام دهند البته ثبت شرکت در داخل دانشگاه صورت ميگيرد، حوزهي فعاليت آنها مرز دانشگاه است و قوانيني هم که بر ايشان حاکم است قوانين ساده شدهي تجارت ميباشد. آنها تحت رهبري علمي و فني يا فني و علمي يا نيرويي که از صنعت آمده يا نيرويي که آکادميک است ميباشند اين مرکز نقش مشاور را براي اين تيمها دارد و آموزشهاي لازم را به آنها ميدهد. پروژههاي علمي که در نظر دارند را ابلاغ ميکنند تا به نتيجهي خوبي برسند، بعد از فارغ التحصيلي به 3 دسته تقسيم مي شوند: دستهي اول تيمي که موفق بوده از تجربيات خود استفاده ميکند و همان طور که موفق بوده ميتوان به آن کمک کرد تا موفق بماند، دستهي دوم تيمي که شکست خورده با توجه به اينکه شکست خورده شکست آنها تبعات زيادي نداشته و از طرفي اين تجربه ميتواند يک پشتوانه براي آنها باشد و در بيرون راحت کار کنند، دستهي سوم تيمي که بيننابين هستند نه خيلي موفق و نه ناموفق اينها را ميتوان در مرکز رشد و فناوري دانشگاه تحت پوشش قرار داد تا در آنجا پيشرفت کنند با اين توضيحات لطفاً نظر خود را در ارتباط با اين ايده بفرماييد؟
من هميشه از مقولات آکادميک گريزان بودم و ميتوان گفت خوشبين نيستم که اين طرح با اين شکل ارزيابی (از طرف دانشگاه و اساتيد و نه صنعت يا کارآفرينان)، نتيجهي خوبي داشته باشد. البته با برداشتي که من از صحبت شما کردم، با کليت آن موافقم، اما اگر ميخواهيد در مرکز، کار مفيدي را در اين زمينه انجام دهيد، بايد بين گروه هايی که يک طرح، ايده و يا نوآوري را داده باشد و کساني که حاضرند روي اين طرحها سرمايهگذاري کنند ارتباط برقرار کنيد و در واقع پل رابطی در اين ميان باشيد. منتها اگر از حمايتهاي دولتی استفاده کنيد، من بعيد ميدانم به نتيجهاي مطلوب برسيد. شما اگر توجه کنيد، شرکتهای سرمايه گذار مخاطره پذير (Venture Capital)صرفاً روي ايدهي افراد سرمايهگذاري نميکنند، بلکه اولاً روی تيمي که ميخواهد آن ايده را اجرا کند سرمايه گذاری ميکنند و ثانياً آن تيم بايد آنها را متقاعد کند که چرا آنها ميتواند اين کار را بهتر از ديگران انجام دهند. افرادي که ايدههاي خوب دارند بسيارند، اما هر کسی لزوماً آن ايده ها را به مرحله ظهور نمیرساند. بعضی ها هم ميترسند اگر ايدهشان را مطرح کنند، آن طرح دزديده شود، که من فکر ميکنم اين تصور غلطي است. ايده چيزي نيست که کسي بخواهد آن را بدزدد، ايده جهت عملی شدن و اجرا، باور ميخواهد. اگر شما بتوانيد در همين مرحله اوليه طرحها را گلچين کنيد و تعداد محدودي را به سرمايهگذاران معرفي کنيد، سرمايهگذاران حتي حاضر هستند براي اين خدمات هزينهاي هم بپردازند. اگر بتوانيد اين کار را انجام دهيد، خودش موفقيت بزرگ و در خور تحسينی است.
البته لزومی ندارد که برای پيگيری ايده ای ابتدا شرکت تأسيس کرد يا لزومي ندارد که حتماً دفتر کاری وجود داشته باشد. اگر واقعاً فرد مصمم باشد در ابتدا ميتواند حتی از منزل (يا به اصطلاح آمريکايی ها از گاراژ يا پارکينگ منزل هم) کاری را شروع کرد. اما اگر مرکز رشد بتواند يک سری مشاوره يا امکانات حداقلی را جهت کارآفرينان جوان فراهم کند مسلماً مفيد خواهد بود.
البته به نظر من در ايران زمينهي راه اندازی کار، خصوصاً براي کساني که امکانات اوليه کمتری دارند، دشوار است. البته به همان ميزان نيز روحيه کارآفرينی و ريسک پذيری نيز کمياب تر است (مثلاً در بين قشر جوان تا حد زيادی اتکا به اقوام و آشنايان جهت پيدا کردن کار وجود دارد). البته من خود جزء دستهاي بودم که از کمک اقوام جهت تامين سرمايه اوليه براي ايجاد کار استفاده کردم، اما مسلماً ريسک و مسئوليت اين تصميم را پذيرفتم. البته مسلماً برای کسی که امکانات کمتری داشته باشد وضع مشکلتر است.
سوئيس کشوری ثروتمند است که قسمتي از درآمدهاي دولت و استانهای آن صرف وامهاي بلندمدت بدون بهره براي افرادي که ميخواهند کاري را راه اندازی کنند ميشود. اما نکته مهم اين است که دولت تصميم نميگيرد که به چه کسي وام دهد، بلکههيأتهای معتمد محلي از صنعتگران و کارآفرينان هستند که تصميم ميگيرد.
جدای از آن روحيه دانشجويان نيز بايد تغيير کند. آن انتظار بالايی که فرد قبل از ورود به دانشگاه دارد، ممکن است باعث سرخوردگی فرد پس اتمام دانشگاه شود. شخصاً دانشگاه شريف به من کمک بزرگي کرد و در واقع سطح توقعات مرا از بُتِ دانشگاه کاهش داد، و باعث شد من خود به دنبال ياد گرفتن مطالبی که به آنها علاقه داشتم بروم. در واقع دانشگاه به من چگونه ياد گرفتن را آموخت (خصوصاً پروژه ها و مهلت غير قابل تغيير و تحويل پروژه تحت هر شرايط – حتی با توسل به کپی برداری های هوشمندانه!).
به تصور من بهرهوري در دانشگاهها بسيار پايين است و به مراتب ميتوان برنامه ريزی بهتری جهت اوقات گرانبهای دانشجويان داشت. من در کميته فارغ التحصيلان دانشگاه پيگير طرحي بودم تااز دانشجويان و فارغ التحصيلان سالهاي قبل هر دانشکده نظرسنجي شود، که به چه دروس اختياري علاقه دارند – بدون ارتباط با رشتهاي که در آن تحصيل ميکنند – و اين دروس به ليست دروس انتخابی اضافه گردد (حتی بعنوان مثال موسيقی جهت دانشجويان مهندسی). مطمئناً نتيجهي آن افرادي کاملتر و چند بعدی خواهد بود و نيز فکر ميکنم که به رشد روحيهي خلاقيت دانشجويان کمک کند و حتي در دانشجويان تأثير بگذارد تا بعد از اتمام تحصيلات به دنبال راهاندازي کار مورد علاقه خود بروند.
يکی از مهمترين تفاوتهای ما با کشورهاي توسعه در حال توسعه و توسعه يافته اين است که نه تنها محيطی امن برای کسب و کار فراهم نميکنيم، بلکه تبحرّي نيز داريم در فراری دادن افرادی که می خواهند کسب و کار سالمي را راه بيندازند. از اساسی ترين دلايل آنهم اين است که بر خلاف ساير کشورها در ايران فرض بر اين است که همه دروغگو هستند و خلافکار، مگر خلاف آن ثابت شود (اين فرض اساس کار دولت را در اکثر زمينه ها تشکيل ميدهد، بعنوان مثال برخور
true
true
https://parsipress.ir/?p=205
true
true
false